دسته‌ها

متفرقه

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

خدمات وبلاگ نویسان جوان

مارس 2013
ش ی د س چ پ ج
 1
2345678
9101112131415
16171819202122
23242526272829
3031  
 
No Image
خوش آمديد!
تقیدعجیب به نمازاول وقت پيوند ثابت

تقیّد عجیب به نماز اول وقت

وقتی از فرزند شهید عالی مقام زین الدین ـ فرمانده لشکر ۱۷علی بن ابی طالب(ع) ـ سؤال شد «کدام یک از ابعاد زندگی پدرت برایت جالب تر است؟» گفت: مطالعه زیاد ایشان. تعجب می کنم که با وجود آنهمه کار و فرصت کم چطور این قدر برای مطالعه وقت می گذاشتند. نماز اول وقتشان هم خیلی برایم جالب است.دوستانشان چیزهایی از نماز اول وقت پدرم تعریف کرده اند که تعجّب برانگیزاند. شنیده ام پدرم در سخت ترین عملیات ها، نماز اول وقت را رها نمی کرد.(۱)

درباره نماز اول وقت ایشان برادر علی حاجی زاده گوید: همراه چند تن از دوستان عازم شوش بودیم. آقا مهدی همراه ما بود. کنار سپاه شوش یک غذاخوری وجود داشت. وارد غذاخوری که شدیم، صدای اذان بلند شد. هر کدام غذایی را سفارش دادیم، بعد هم رفتیم و پشت سر آقا مهدی به نماز ایستادیم. آرزوی بچه ها بود که حتی در خواب هم که شده ببینند پشت سر آقا مهدی به نماز ایستاده اند. آقا مهدی بعد از نماز به سجده رفت. چنان با صدای بلند الهی العفو می گفت که همه برگشتند ببینند صدای چه کسی است که داخل رستوران چنین استغفار می کند. همین که سر از سجده برداشت، از شدت اشک صورتش کاملاً خیس شده بود. خیلی زیبا شده بود. به نظر می رسید همه کسانی که داخل رستوران بودند با دیدن چهره آقا مهدی روح از بدنشان جدا شده است. آقا مهدی با دیدن این صحنه خندید و همه سر به زیر شدند.(۲)

مهرورزی و ایثار شهید زین الدین

 

شهید زین الدین خیلی کم در مقر می ماند. شناسایی ها را خودش شخصاً انجام می داد و معبرها را چک می کرد. بعضی وقتها به من می گفت: شما نیا. می گفتم چرا؟ می گفت: «من که می روم، اجازه دارم که می روم. اگر می خواهی بیایی، باید از آقا محسن اجازه بگیری. چون مسؤولیت داری و ممکن است آسیب ببینی.»

همیشه می گفت: «گردانی که می خواهم به معبر بفرستم، اول خودم باید از آن مطمئن شوم.» اگر می دید معبر خطرناکی است، اجازه عبور گردان را نمی دادند.(۳)

پوتین کهنه

 

وقتی به اتاق فرماندهی لشکر ۱۷ می رفتیم، قبل از ورود، ابتدا جلوی اتاق را نگاه می کردیم، اگر یک جفت پوتین کهنه و ساییده شده و گرد و خاکی می دیدیم، متوجّه می شدیم که آقا مهدیبرگشته و به دیدنش می رفتیم. و اگر چنین پوتینی وجود نداشت، از همانجا برمی گشتیم و اصلاً وارد اتاق نمی شدیم.(۴)

تأثیر معنوی شهید زین الدین

 

آخرین شب جمعه ای بود که با آقا مهدی دعای کمیل می خواندیم. از اول دعا به طور عجیبی گریه می کرد و امام زمان(عج) را صدا می زد. نیمه های شب از خواب بیدار شد و به سجده افتاد و تا صبح در این حالت بود. سپیده دم اذان گفت و بچه ها را برای نماز بیدار کرد. ما به امامت او نماز جماعت خواندیم. بعد از نماز زیارت عاشورا زمزمه کردیم. گریه های او عجیب روی بچه های لشکر علی بن ابی طالب(ع) اثر گذاشت تا آنجا که برادر محسن رضایی فرمانده کل سپاه می گفت: هفتاد درصد نیروهای لشکرش اهل نماز شب بودند.(۵)

بخشی از مکاتبه دو شهید

 

… برادرم علیرضا، اگر من مخلص بودم، اگر اعمالم در درگاه خداوند مورد پسند بود، الآن به سعادت خویش یعنی شهادت نائل آمده بودم. به خاطر این که من شب و روز، دعایم شهادت در راه خداست لکن مستجاب نشده. چون شهادت سعادت می خواهد.چون شهید، وجدان بیدار تاریخ شیعه است. و کسی وجدان بیدار تاریخ می شود که زندگی اش سراسر اخلاص و خادمی در راه حق باشد…

… برادرم جواد، شما به این فکر هستید که شهادت سعادت می خواهد (این) خوب فکری است. اما خود را چه بگویم که به این فکرم که مبارزه در جبهه حق، کلی سعادت می خواهد که من از(این) سعادت بویی هم نبرده ام. برادرم جواد، در نامه نوشته ای که جای افرادی مثل شما خالی است… اگر من لایق بودم، الآن پیش شما بودم. همین (که پیش شما نیستم) دال بر نالایقی من است…

علیرضا غلامی و جواد فروتن این مکاتبه را در تاریخ ۱/۲/۶۰نمودند. و چند ماه بعد یعنی در خرداد و شهریور ۶۰ به ملکوت اعلی پر کشیدند و آسمانی شدند.(۶)

علت توقف موتور

 

در عملیات فتح المبین به اتفاق برادر محسن رضایی(۷) در حالی که سوار بر موتور سیکلت بودیم، به تعقیب دشمن در حال گریز پرداختیم. در این تعقیب از نیروهای خودی خیلی جلو افتادیم و همچنان به پیش می رفتیم. ناگهان موتور خراب شد. هرچه کردیم، روشن نشد. از موتور پیاده شدیم تا آن را هل داده و روشن کنیم که با کمال تعجّب متوجّه شدیم روبروی ما یک میدان مین است و حکمت خرابی را فهمیدیم.(۸)

گلبرگی از خاطرات شهید اسماعیلی

 

در عملیات والفجر هشت قایق ما مورد اصابت گلوله قرار گرفت و تعدادی از سرنشینان آن شهید و برخی مجروح شدند. من هم از ناحیه پرده گوش و مچ پا زخم برداشتم. در قایق ما چند بشکه بنزین قرار داشت که به محض اصابت گلوله به آن مشتعل شد.مضطرب شدم و با خود گفتم الآن قایق با تمامی سرنشینان آن ـ اعم از زنده و شهید ـ آتش می گیرد و همه غرق می شوند. برای همین به خدا پناه برده از او درخواست کمک کردم که یاریم کند.درپی آن پتویی را که در قایق بود، در آب فرو برده، روی بشکه های مشتعل انداختم. به لطف حق آتش خاموش شد. به بچه ها نظر کردم، دیدم حالشان رفته رفته وخیم تر می شود. قایق هم بدون هدف روی آب سرگردان بود. برای نجات افراد مشغول خواندن زیارت عاشورا و دعای توسل شدم. البته این دعاها را از حفظ بودم، ولی در آن شرایط بحرانی شگفت زده شدم که چگونه تا پایان آنها را بدون هیچ غلطی قرائت کردم. و این جز از عنایات امام زمان(عج) چیز دیگری نبود. بعد از مدتی قایق ما در کنار کشتی غرق شده ای ایستاد. فوری با همکاری سایر همرزمان قایق را با طنابی به کشتی بستیم. بعد از ۲۴ ساعت قایق های خودی ما را پیدا کردند و نجات یافتیم.(۹)

آخرین مهلت

 

شبی برادر حسین محزونیه گفت: امشب شب تاسوعای ما و شب آخر عمر ماست می خواهیم برای حضرت ابوالفضل (ع) سینه بزنیم. چون می خواهیم فردا شب میهمان حضرت ابوالفضل(ع)باشیم. (پدرش در هیأت اصفهان میان دار دسته سینه زنی بود).

حسین می گفت: می خواهم به جای پدرم میان داری کنم.

آن شب خیلی ابوالفضل ابوالفضل کرد و سینه زد. همان طور که سینه می زد، آرام آرام کنار من آمد و گفت: اخباری، امشب، شب آخر عمر من است، یادت باشد! به نام ابوالفضل امشب میان دار شدم. پدرم در هیأت ابوالفضل(ع) و من در لشکر امام حسین میان داری می کنم.

سپس کمی گریه کرد و ادامه داد: یادت باشد، فردا شب به تو خواهند گفت بدنش تکه تکه و شهید شده است. به پدرم سلام برسان و بگو: دلم می خواست یک تاسوعا و عاشورای دیگر با هم سینه می زدیم.

فردا شب خیلی نگران او بودم. تا این که یک نفر که نام شهدای خط شکن را اعلام می کرد، گفت: حسین محزونیه هم شهید شد.(۱۰)

من هم رفتنی شدم

 

صبح روز عملیات بیت المقدس در سنگر نشسته بودیم و با دوستان مشغول گفتگو و نقل خاطرات شب گذشته بودیم که مرتضی معین با چهره ای گرفته وارد سنگر شد. گوشه ای نشست و گفت: اگر پیامی دارید، بدهید. من هم رفتنی شدم.

یکی پرسید: کجا، نجف آباد؟

او با همان حالت گفت: خیر، پیام برای شهدا، برای رجایی، برای با هنر، برای بهشتی.

پرسیدم: مرتضی، چه شده است؟

گفت: خواب دیدم که شهید می شوم.

هرچه اصرار کردیم خوابش را بگوید، نگفت. چند دقیقه بعد از سنگر خارج شد. در همان هنگام صدای انفجار گلوله ای آمد.

برادر مصطفایی به سرعت از سنگر خارج شدو مرا صدا کرد.وقتی بیرون رفتم، دیدم ترکشی به گلوی معین اصابت کرده و خون از آن بیرون می جهد. بیش از چند دقیقه با او صحبت نکردم که مرغ روحش به سوی بهشت برین پر گشود.(۱۱)

گفته های شهید باکری قبل از بدر

 

شهید عظیم الشأن مهدی باکری ـ فرمانده لشکر عاشوراـ پیش از شروع عملیات سرنوشت ساز بدر (۹/۱۲/۶۳، شرق دجله) این سخنان را ایراد فرمود: «همه برادران تصمیم خود را گرفته اند ولی من به خاطر سختی عملیات، تأکید می کنم: شما باید مثل حضرت ابراهیم(ع)باشید که رحمت خدا شامل حالش شد. مثل او در آتش بروید. خداوند اگر مصلحت بداند، به صفوف دشمن رخنه خواهید کرد. باید در حدنهایی از سلاح مقاومت استفاده کنیم. هرگاه خداوند مقاومت ما را دید، رحمت خود را شامل حال ما می گرداند. اگر از یک دسته بیست و دو نفری یک نفر بماند، باید همان یک نفر مقاومت کند و اگر فرمانده شما شهید شد، نگویید فرمانده نداریم و (نگویید که) نجنگیم که این وسوسه شیطان است. فرمانده اصلی ما، خدا و امام زمان (عج) است. اصل، آنها هستند و ما موقت هستیم. ما وسیله هستیم برای بردن شما به میدان جنگ. وظیفه ما مقاومت تا آخرین نفس و اطاعت از فرماندهی است…»(۱۲)

نظرات[۰] | دسته: فرهنگی | نويسنده: yahya abdovali | ادامه مطلب...

 
موریانه فساددردستگاه اداری پيوند ثابت
موریانه فساد در دستگاه اداری

پدید آورنده : حجه الاسلام و المسلمین محمد تقی رهبر ، صفحه ۱۴

 

از عواملی که همچون موریانه نظام را از درون تضعیف و تهدید می کند رشوه و فساد در دستگاه های اداری اعم از اجرائی و قضائی است. از آنرو که پشتوانه یک نظام اعتماد ملت و حمایت از حاکمیت است، اگر دیوار بی اعتمادی میان دولت و ملت فاصله انداخت بزرگترین پشتوانه مردمی با چالش جدی روبرو شده و زمینه را برای نفوذ دشمن و طمع به تجاوز فراهم می سازد.در این میان نظام اسلامی با جایگاه ویژه ای که دارد بیشترین نیاز را به این اعتماد و دلگرمی دارد. چرا که بنای این نظام بر حاکمیت سرنیزه نیست تا با زور مردم را به تسلیم و تمکین بکشاند چه اینگونه نظام ها در دلهای مردم جایگاهی ندارند و هرگاه توده های مردمی نسبت به سرنوشت نکبت بار خود واقف گردند بالأخره زنجیر تسلیم را پاره می کنند و سر به تمرد برمی دارند و حکومت در برابر شورشهای مردمی تاب مقاومت نخواهد داشت که نمونه های بسیار آن را در طول حاکمیت دیکتاتورها دیده ایم، از جمله رژیم سلطنتی پیشین که سرنوشت آن را فراموش نکرده ایم و اینست سرنوشت هر نظامی که بر سر نیزه و زور تکیه کند.

نظام اسلامی ما با شعار آزادی و مردمسالاری دینی  و جمهوریت و اسلامیت پا گرفت و جوهره اصلی نظام، ایمان به خدا و کرامت انسان و انتخاب آگاهانه و رابطه عاطفی و خادم و مخدوم میان دولت و ملت است و این سرمایه عظیم نباید کمترین خدشه را ببیند. در چنین شرائطی که حاکمیت بر پایه ایمان و اعتماد است نباید اجازه داد این سرمایه گِران خدشه ببیند

و این هنگامی میسّر است که عملکرد مسئولان و مدیران در همه سطوح و کارکنان و کارگزاران در همه رده ها مایه دلگرمی باشد و مردم بدانند حاکمیت در کنار آنهاست و برای آن ها مایه می گذارد و دل می سوزاند و فاسدان و مفسدان را مجال عرضه و ظهور نمی دهد و دست خائنان را از حریم قانون و بیت المال کوتاه می کند و زمینه را برای رشد ویروس های بیماری زا در عرصه سیاست و فرهنگ و اقتصاد فراهم نمی سازد و مجال نمی دهد عناصر ناباب با نفوذ در پیکره نظام به اعتماد و ایمان و امید مردم خللی رسانند و زمینه را برای امید و طمع دشمن فراهم سازند.

از همین جاست که تصفیه پست های مدیریتی از عناصر ورشکسته سیاسی و منحرفان، یک ضرورت است که مسئولان اجرائی و قضائی کشور نباید از آن غفلت  ورزند.

همانگونه که می دانیم با تشکیل مجلس هفتم و روی کارآمدن دولت نهم یعنی حاکمیت اصولگرائی با دغدغه صیانت از ارزشهای اسلامی شعار خدمتگذاری و عدالت محوری و بازگشت به اصول انقلاب اسلامی و خط امام از یکسو آب پاکی روی دست دشمنان ریخت و به مصداق «الیوم یئس الذین کفروا من دینکم» اقطاب کفر و استکباری امیدشان به یأس مبدل شد و رؤیای بازگشت مجدد سلطه بیگانه بر کشور اسلامی مان را به خواب آشفته ای تبدیل کرد و سردمداران آمریکا به صراحت گفتند با روی آمدن این مجلس و دولت امید ما از دست رفت! و همین اعتراف برای مجلس و دولت و کلیت نظام بزرگترین افتخار و نشانه سلامت راه و آگاهانه بودن انتخاب مردم

است و نشان می دهد ملت ما هم دشمنان خود را شناخته و هم راه خود را یافته است.نسل دوم و سوم انقلاب نیز با شور و علاقه و آگاهی به آرمانهای راستین انقلاب اسلامی اعلام وفاداری نمود و این دست آورد بزرگترین حاصل انتخاب مردم در غوغاساری موجود از خارج و داخل است. از سوی دیگر حرکت انقلابی و درس آموز مردم در دو انتخابات مجلس و دولت، عناصر دگراندیش و حمله بیگانه و فریب خورده گان را سرجای خود نشاند تا بدانند ملت بازیچه دسیسه ها و وسوسه های آنان نیست و به رغم همه افسونگری ها بر سر پیمان خود استوار ایستاده و آن عناصر بهتر آنست مرض  خود بیش از باین نبرند و زحمت دیگران را فراهم نسازند که هرچه بیشتر لجاجت کنند رسواتر خواهند شد.

اینها پایان ماجرا نیست

 

دشمنان ما از پای نمی نشینند، خنّاسان را از در میرانی از پنجره وارد می شوند. دندان زهرآگینشان می کنی با دم می زنند همچون ماری که از سر و دم زهر می زند! لذا باید سلاح از کف ننهاد و هر لحظه آماده پیکار بود چه با دشمنان خارجی و چه عواملشان در داخل و پیاده نظام دشمن در کسوت های حزبی سیاسی و فرهنگی و…از یکسو باید نهاد حاکمیت را از عناصر کج اندیش پاکسازی کرد و مجال توطئه را از آنان گرفت و از سوی دیگر اصلاحات اساسی را از درون آغاز نمود و عمل گرائی را به جای شعار گرائی به خدمت گرفت که زبان عمل از هر زبانی رساتر است. در این عرصه بازشناسی نوع عملکرد عناصر فاسد یا جاهل و یا بی تعهد از ضرورتهای نخستین است. از یک طرف مافیای مفاسد اقتصادی که در برخی

تشکیلات حکومتی و در بازار آزاد اقتصادی فعال اند و بازبردستی حلقوم اقتصاد را می فشرند و گرانی و احتکار و بحران به وجود می آورند که برخورد با اینان به شیوه بی رحمانه و قاطع از وظائف دستگاه های قضائی و اجرائی است و معرفی کردن آنها به ملت و نقاب تزویر از چهره آنان برداشتن.اینها عامل نارضایتی مردم و دلسردی نیروهای صالح و خدمتگذاری هستند که دغدغه خدمت دارند. همانگونه که در موضوع تثبیت قیمت ها و کاهش سود بانکی و… دیدیم که مجلس شورای اسلامی با تصویب این قانون توانست تا حدودی بر رشد تورم و افزایش قیمت ها فائق آید اما کار شکنی ها در این طرح مصوب کم نبود و عوامل نامرئی که نمی خواستند موفقیت مجلس را ببینند به کارشکنی پرداخته و سنگ اندازی در این راه نمودند که افزایش قیمت میوه جات در ۱۳۸۴ از آن جمله بود، با این حال کارشناسان اقتصادی از تأثیر گذاری مصوبه مجلس بر نرخ تورم و رشد قیمت ها با نگاه مثبت سخن گفتند و اگر این کارشکنی از سوی برخی نهادهای مسئول و مافیای احتکار و فساد اقتصادی نبود قطعاً طرح تصویب و تثبیت قیمت ها آثار محسوس تری داشت لذا دستگاه اطلاعاتی و نظارتی باید در صدد شناسائی این عناصر مخرب و معرفی آنان به مردم باشند و اجازه ندهند خناسان در عرصه اقتصاد و معیشت مردم مجال خرابکاری یابند. بویژه در شرائطی که دولت نیز در جهت کاهش تورم وگرانی و جلوگیری از مفاسد اقتصادی با مجلس همصدا می باشد و لایحه بودجه سال ۸۵ و راه کارهای اجرائی آن قطعاً در ارائه خدمت و مبارزه با فساد نقش مؤثر دارد و در مرحله نخست باید مراقب توطئه ها و تخریب ها بود که قوانین مصوب مجال شکوفائی پیدا کند.

رشوه و حق حساب

 

از مفاسد جاری در دستگاه های اجرائی و قضائی موضوع رشوه خواری و حق و حساب است. رواج این فساد تا بدانجا است که کمتر کسی امیدوار است بتواند بدون رشوه به حق مشروع و قانونی خود دست یابد. برای مبارزه با این فساد می بایست ساز و کاری را پیش بینی کرد تا نظارت بر عملکرد کارکنان در دستگاه های فوق الذکر به صورت جدی صورت پذیرد و متخلفان به عنوان مفسدان تحت پیگرد قانونی قرار گیرند و این علاوه بر ضرورت وجود یک نهاد ناظر، نظارت عمومی را می طلبد اما مشکل اینجاست که اگر ارباب رجوع از یک دستگاه شکایتی داشت و به مقام مافوق مثلاً وزارتخانه یا ریاست قوه منعکس کرد به جای اینکه آن شکایت را بررسی و رسیدگی کنند عین شکایت را برای مسئول متخلف می فرستند و به جای اینکه در حل مشکل بکوشند مشکل را مشکل تر می کنند و مسئول متخلف را رودرروی ارباب رجوع قرار می دهند! با این شیوه نظارتی نمی توان مدیریت کرد و به اعتراض مردم پاسخ داد و با فساد اداری مقابله نمود. در شیوه سیاسی امیرالمؤمنین(ع) می خوانیم که هنگامی که یک زن از حاکم منطقه خود شکایت کرد و عریضه ای خدمت امام داد، آن حضرت بی درنگ حکم عزل حاکم را نوشته و به دست او داد تا برای حاکم ببرد. چنین شیوه ای می تواند فساد را از درون تشکیلات مدیریتی ریشه کن سازد. کم کاری، رشوه خواری، اختلاس کمر نظام را زیر بار سنگین می شکند و نابسامانی و دلسردی و نومیدی را پدید می آورد متأسفانه تاکنون گامی در جهت اصلاحات اداری برداشته نشده است. شعار اصلاح طلبی طی سالهای گذشته نیز به بیراهه رفت و به جای اینکه مفاسد را از درون دستگاه های مدیریتی ریشه کن کند، عرصه را برای رشد اندیشه های دگراندیش و سیاسی کار و مفسد

گشود و امروز وقت آن است که به اصلاحات واقعی رو آورده شود و بدنه نظام مدیریتی و عوامل اجرائی و قضائی از فساد و عناصر مفسد پاکسازی شود…

قاطعیت در برخورد با مفاسد

 

برخورد با فساد و مفسدان به قاطعیت نیاز دارد. با سهل انگاری و سعه صدر! و بی تفاوتی و ساده اندیشی نمی توان لایه های فساد را از درون جامعه و تشکیلات مدیریتی  زدود.

با کمال تأسف باید معترف بود که فضای کنونی زمینه مناسبی را برای رشد فساد و اعمال خلاف شرع فراهم ساخته است.ناامنی، سرقت، آدم ربائی، آدم فروشی، قاچاق مواد مخدر و بی حجابی، قتل و جنایت در جامعه بیداد می کند. و ضعف دستگاه قضائی یا نارسائی قوانین در این عرصه پوشیده نیست حتی همین قوانین موجود نیز در برخورد با فساد و مفسدان اجتماعی و اخلاقی کمتر عمل می شود. در یک عبارت در وضع کنونی مجرمان و مفسدان احساس امنیت می کنند چرا که نه احکام اسلامی در مورد قاتل و سارق و محارب به اجرا در می آید و نه زندان و وثیقه و تعهد کارساز است و حقوق شهروندی نیز دستمایه ای برای تجری بیشتر مفسدان و سوء استفاده متخلفان شده است! چه باید کرد؟ آیا راه کاری بهتر از احکام اسلامی در برخورد با مجرمان وجود دارد؟ چرا احکام اسلامی به اجرا در نمی آید؟ پس آیات کیفر و قوانین فقه اسلامی برای کجاست؟ تا کی و تا چند باید شاهد تعطیل احکام اللّه باشیم؟!از قوانین اسلامی که بگذریم هیچ قانونی  حلّال مشکلات در باب جرائم نیست.  تلاشی است بی خاصیت که جواب نداده است.

بطور خلاصه: فرصتی که امروزه برای حاکمیت نظام پدید آمده کمتر در تاریخ وجود داشته و از دست دادن این فرصت جز ندامت و مسئولیت و عقوبت در پی نخواهد داشت تا در این آزمایش الهی و فرصت تاریخی چه  کنیم؟!

نظرات[۰] | دسته: فرهنگی | نويسنده: yahya abdovali | ادامه مطلب...

 
مجله امام خمینی در۲۲بهمن پيوند ثابت
منشأ حق و تکلیف

پدید آورنده :  آیه الله جوادی آملی نگارش و تدوین: حجه الاسلام والمسلمین محمدرضا مصطفی پور  ، صفحه ۶

 

یکی از مسائل مهم در مباحث حق و تکلیف. مسئله منشأ و منابع حق و تکلیف است به این معنا که منبع و سرچشمه حق و تکلیف چیست. آیا منبع حقوق انسان است یا این منبع آن است و انسان شایستگی وضع حقوق را ندارد و به عبارت دیگر: خدای متعال و اراده الهی منشأ و منبع حقوق است. در جواب این سؤال نظرات و آرائی مطرح شده است که ما در اینجا در آغاز برخی اندیشه های موجود را مطرح و سپس به منابع حقوق از نظر اسلام می پردازیم.

مراد از منشأ حق

 

مراد از منشأ حق. مبدأ حقوق فردی و اجتماعی، یا مقام قانون گذاری حق است.یعنی واضع حقوق و تکالیف چه مقامی است و چه کسی قادر به وضع قوانین حقوقی اعم از حقوق فردی و اجتماعی است.

حقوق انسان در ادیان الهی، به ویژه اسلام که کامل ترین و جامع ترین شرایع است یکی از مهمترین مباحث شمرده شده و در آیات و روایات بسیاری بدان تأکید شده است.

قوانین مربوط به عقاید، اخلاق و فقه و حقوق و منبع هستی آن اراده الهی و علم ازلی الهی است که بمقتضای ربوبیت الهی، انسان و پدیده های جهان هستی را تربیت می کند. البته خدای سبحان به مقتضای ربوبیت خود هر موجودی را به اندازه سعه وجودی او تربیت می کند و اقتضای مقام انسانی و جایگاه او در نظام هستی و سعه وجودی او آن است که خداوند در پرتو دین و حقوق و تعالیم و تکالیف خود، وی را تربیت کند.و به عبارت دیگر: خدای سبحان به مقتضای خالقیتش انسان را می آفریند و به مقتضای ربوبیت، او را هدایت می کند تا او خود را در پرتو هدایت الهی پرورش دهد.

از این رو هدف از ارسال رسولان و انزال کتاب های آسمانی، ایجاد معرفت و ارتقای بشریت به مقام والای انسانیت است این که در اسلام، مبدأ هستی شناسی دین و احکام و حقوق و تکالیف اراده و علم ازلی خداوند است به استناد فلسفه الهی است که در آن هم منشأ فاعلی حقوق و تکالیف یعنی ذات اقدس الهی اثبات و معرفی می گردد و هم منشأ قابلی آن یعنی نفس قدسی انسان کامل اثبات می شود. البته در الهیات فلسفه مبدأ فاعلی وحی و الهام و در علم النفس مبدأ قابلی آن تبیین می گردد.

منبع معرفت شناسی حق و تکلیف

 

پس از بیان این مطلب که اولاً برای نظام هستی مبدئی وجود دارد و آن ذات لایزال الهی است و انسان نیز از نظام تکوین بیگانه نیست، بلکه خدا خالق و انسان و همه موجودات مخلوق اویند و ثانیاً همان ذات ربوبی نظام هستی را تدبیر می کند، چون به مصالح و مفاسد آن ها آگاه است و اسرار موجود در اشیای افعال، اخلاق و افراد را می داند و آن ها را ملاک تقنین قرار می دهد و قانون را در نظام تکوین و تشریع وضع می کند. از این رو منبع حقیقی و اصلی دین و حقوق و تکالیف، اراده الهی است که قرآن و سنت و عقل و اجماع کاشف از اراده الهی هستند.

و به عبارت دیگر: منبع معرفتی حق و تکلیف دو چیز است عقل و نقل و هر دو زیر مجموعه خاص خود را دارند. کتاب و سنت دلیل نقل اند و هر یک حجیت خاص خود را دارند. سنت گاهی با خبر کشف می شود و گاهی با شهرت یا اجماع، خبر نیز یا متواتر است یا واحد، شهرت هم یا فتوایی است یا روایی، اجماع یا منقول است یا محصّل، حجیت اجماع به جهت کاشفیت آن از سنت است، و گرنه برای اجماع مردم در مقابل سنت، ارزشی نیست. عقل در حوزه اهل توحید معنای واحدی میان موحدان دارد، ولی نزد ملحدان مغالطه نیز عقل محسوب می شود که آن را می توان عقل ملحدانه گفت، چنان که امام صادق(ع) درباره معاویه تعبیر شیطنت را نکراء دارد و تعبیر عقل به کار نمی برد، شخصی از امام می پرسد: عقل چیست؟ حضرت در پاسخ می فرماید: «ما عبد به الرحمن واکتسب به الجنان؛ عقل آن است که با آن خدای رحمان عبادت شود و بهشت کسب گردد، پرسید آنچه معاویه داشت چه بود؟ فرمود: «تلک النکراء تلک الشیطنه و هی شبیهه بالعقل و لیست بالعقل؛(۱) آن نکراء و شیطنت و شبیه به عقل بود نه خود عقل.» این گونه از موضوعات جزء مباحث معرفت شناسی است.

منشأ حقوق از دیدگاه متفکران غربی

 

منشأ حق از نگاه غالب اندیشمندان غرب، همان قراردادهای اجتماعی است.بسیاری از آنان اعتقاد دارند که شکل گیری جامعه بر مبنای قراردادهای اجتماعی بوده و همه حقوق انسانها بر اساس همین قوانین تأمین می شود. بنابراین تردیدی نیست در اینکه حقوق بشر باید از همین قراردادهای اجتماعی سرچشمه گیرد و منشأ دیگری نباید برای آن جست و جو کرد. از منظر ایشان حقوق بدون تشکیل جامعه واقعیتی نخواهد داشت و زمانی که جامعه انسانی با تدوین قوانین و مقررات اجتماعی شکل گیرد، حقوق بشر از آن قوانین و مقررات اجتماعی منتزع می شود و مراد از مقررات اجتماعی، مجموعه قوانینی است که حاکمان یا قوای مقننه آن را تنظیم و تدوین کرده باشند، چنان که یکی از صاحب نظران غربی به نام توماس هابز (۱۵۸۸ ـ ۱۶۷۹) بر این نکته تصریح دارد که همه حقوق از حاکم سرچشمه می گیرد و هیچ حقوق طبیعی یا الهی وجود ندارد.

وضع طبیعی انسان، وضع جنگ است که آدمیان بی خردانه رفتار می کنند و برای کنترل آنان لازم است حاکم مطلقی باشد.(۲)

از این رو استیفای حقوق به واسطه مقررات اجتماعی که از تفکر حاکمان یا حقوق دانان تراوش کرده مقدور است. بر فرض صحت این نظر سؤال این است که آیا همه حقوق انسان ها از طریق قرارداد اجتماعی تأمین می شود و آیا مقررات اجتماعی از جامعیت لازم در این امر برخوردارند؟ پاسخ این پرسشها از نگاه قرارداد گرایان اجتماعی مثبت است، چون حق از نظر ایشان امتیازی است که قانون به انسان اعطا کرده است،(۳) امّا این دیدگاه با مبانی اسلام سازگار نیست، زیرا حقیقت انسان مسبوق به فراطبیعت و ملحوق به آن است، یعنی انسان گذشته از جنبه بدنی و مادی، روح اصیل و مجردی دارد که نه از خاک است و نه به خاک برمی گردد و همه عقاید، اخلاق، احکام و حقوق او سازنده هویت تکاملی اوست، تمام قوانین او باید بر اصول اوّلی آفرینش وی تکیه کند و به مرجع نهایی او بعد از مرگ بازگردد.

بنابراین، همه بایدها و نبایدهای حقوقی و تشریعی وی به استناد بودها و نبودهای تکوینی او خواهد بود، به طوری که اگر آن حقایق تکوینی فرضاً به صورت تشریع تجلی کنند، به حالت مواد حقوقی متبلور می شوند و اگر این مواد حقوقی و تشریعی فرضاً به صورت تکوین تجلّی یابند، به حالت همان حقایق تکوینی درمی آیند و باطن این قوانین و ملکوتشان حقایق و ظاهر آنها حقوق است، به گونه ای که تکوین و تشریع، حقیقت و حقوق، ملکوت و ملک، ظاهر و باطن دو روی یک سکّه انسانیت اند. منطقه فراغ که عبارت از موارد اباحه، تخییر عقلی، اضلاع واجب نقلی و مانند آن است دارای پشتوانه باز و آزاد تکوینی است که به استناد وسعت آن، سعه ای در حکم تشریعی پدید آمده است.

منشأ حقوق از نگاه منکران وحی

و نبوّت

 

برخی از منکران وحی و نبوّت معتقدند که عقل بشر برای هدایت و سعادت او کافی است و نیازی به وحی نیست. عقل انسان پاسخ گوی همه نیازها و حاجات انسانی است و با وجود آن تمسّک به هر ابزاری دیگر برای وصول به سعادت، امری عبث و بیهوده خواهد بود. اندیشه مزبور که در آثار اندیشمندان کلامی شیعه به شبهه براهمه معروف است، از مدتها قبل مطرح گردیده که پاسخ آن در کتابهای کلامی تبیین شده است، امّا امروزه برخی از پیروان مکاتب جدید در غرب همین اندیشه را تبلیغ و ترویج می کنند و کامل ترین نظام حقوقی را که متضمن هدایت و سعادت انسانی است«اعلامیه جهانی حقوق بشر» می دانند. این گروه را عقیده بر آن است که هیچ نیازی به بعثت انبیاء نبوده و دلیلی وجود ندارد که مردم به وحی و نبوّت گرایش داشته باشند، زیرا ره آورد انبیاء اگر موافق عقل باشد صاحبان عقل از آن بی نیاز بوده و حاجت و فایده ای در گرایش به وحی نیست و اگر مخالف عقل باشد، پذیرش آن سودمند و نافع نخواهد بود.(۴)

از میان مسلمانان صوری و مسیحیان ظاهری برخی طرفدار چنین تفکری بوده و آن را ترویج می کنند. در اسلام آنان که در حسن و قبح عقلی راه افراط را پیش گرفته اند، عقیده دارند که احکام حقوقی مدوّن از جانب حکیمان که دارای اندیشه و عقول برتری از دیگران هستند کافی است.در مسیحیت نیز افرادی چون «گروسیوس»(Grotius) (1583 ـ ۱۶۴۵) حقوق دان معروف هلندی که با تألیف کتابی به نام«حقوق جنگ و صلح» به عنوان مؤسس و پایه گذار حقوق بین الملل در غرب شهرت یافته، پوفندرف (Pufendorf) آلمانی و دکارت (Descartes) فرانسوی به عقل انسان بسیار بها داده و حقوق طبیعی را محصول عقل بشری دانسته اند.(۵)

حاصل کلام و اندیشه عقل گرایان این است که عقل تنها منشأ قابل اعتماد برای حقوق و تکالیف انسانها و تنها منبع مؤثر برای تنظیم امور فردی و اجتماعی آنهاست و انسان با دارا بودن چنین منبع مطمئن، نیازی ندارد که سرچشمه دیگری را برای تأمین حقوق خویش جست و جو کند.

از دیدگاه اسلام، این عقیده باطل است.زیرا، درک عمیق عقل اگرچه می تواند منشأ معرفت حقوق به شمار آید، ولی صلاحیت کامل در این امر را ندارد، زیرا قلمرو ادراک عقل در مقابل وحی محدود است و شعاع وحی بسی وسیع تر از آن است، بسیاری از مصالحی را که وحی تبیین می کند عقل از فهم آن عاجز است. اساس وحی و بنیان نبوت بر ترمیم مصالح و تأمین کامل منفعت انسانی استوار است.

انبیاء آمده اند تا حقوق انسانی و تکالیف بشری را از طریق وحی دریافت و به جوامع انسانی ابلاغ نمایند. اگر آب در حوضچه عقل به حدی بود که بشر را از لحاظ نیازهای مادی و معنوی به طور کامل سیراب می کرد دیگر نیازی به چشمه وحی نمی بود. بنابراین می توان ادعا کرد که بسیاری از حقوق و تکالیف و احکام منشأ عقلانی دارند، امّا نمی توان مدّعی شد که عقل انسان، تنها واضع قوانینی است که حیات انسانی را سامان بخشیده و گامهای او را استوار می سازد، پس همان گونه که قرارداد اجتماعی و قانون مدنی نمی تواند منشأ واقعی حقوق به شمار آید، عقل نیز قادر نیست سرچشمه حقیقی همه حقوق انسانی باشد. بلکه برای ارائه نظام حقوقی کامل باید از منبع وحی استمداد کند.

منبع حق در اندیشه آرمان گرایان

 

از نگاه آرمان گرایان، منبع حقوق فردی و اجتماعی افراد، اراده الهی یا عقول بشری است. این گروه به قوانین حقوقی که نشأت گرفته از قدرت حاکمه یا هر ناحیه ای دیگر باشد بی اعتنا هستند و به حقوق اجتماعی مدوّن از دولت وقعی نمی نهند.

حقوق انسانها محدود به حقوق فطری و طبیعی است و سایر قوانین موضوعه باید مظهر حق طبیعی باشند. ارزش و اعتبار قوانین حقوقی در راستای همین حق فطری است.(۶) توصیه آنان این است که با قوانین خلاف حقوق فطری و طبیعی باید مبارزه کرد. بنابراین برای دولتها و قدرتهای حاکم بهتر است که دست به تدوین و تنظیم قوانین حقوقی نزنند، بلکه برای آنان شایسته است که از اراده برتر از خود که همان اراده الهی است پیروی کنند، وظیفه حاکم مطالعه و دسترسی به آن اراده برتر است که قواعد مطلوب نزد اوست. اینکه آیا می توان به آن اراده والا دست یافت و ایده ها و قواعد آرمانی را از او به دست آورد و آیا این کار در حیطه قدرت حاکم است یا نه؟ و آیا همه حقوق از چنین جایگاهی برخوردارند یا برخی از حقوق اجتماعی و فردی باید مستند به اراده الهی باشد؟ این پرسشها بدون پاسخ اند. ظاهراً این اندیشه زمانی ظهور کرد  که حاکمان و دولتمردان به رعایای خود  ظلم و ستم روا می داشتند و این گروه  از  اندیشمندان برای جلوگیری از ظلم  و  تعدّی حاکمان به چنین تفکری روی  آوردند.

با توجّه به این نکته به نظر می رسد که مراد از حقوق در اندیشه آرمان گرایان، حقوق فطری و طبیعی باشد، نه حقوق عام. البته تمام حقوق اعتباری انسان مسبوق به حقایق تکوینی اوست که گاهی از آنها به طور فطری و زمانی به امور طبیعی و وقتی به امور فراطبیعی یاد می شود و هر یک از این تعبیرها به زاویه ای از زوایای گسترده هستی بشریت عنایت دارد و همه آنها می تواند صحیح باشد دو خداست که محیط به همه جوانب است، لذا منبع هستی حقوق بشر اراده و علم ازلی خداست و تنها به دلیل  کاشف از آن عقل برهانی و علوم وحیانی (قرآن و سنت) است که باید بدون  تعارض و با هماهنگی امر حقوقی را کشف کنند.

خاستگاه حق در تفکر واقع گرایان

 

گروهی از اندیشمندان در مقابل آرمان گرایان چندان توجهی به حقوق فطری و طبیعی نداشته، بلکه به نظام بخشی حقوق اجتماعی در روابط مدنی افراد معتقدند. تفکر ایشان غالباً در راستای واقعیتهای اجتماعی خلاصه می شود و ایده آرمانی و مطلوب آرمان گرایان را برنمی تابند، به خواسته مردم بیش از اراده الهی در مستندات حقوقی اهمیت می دهند. به همین سبب منشأ و منبع حق را خواسته مردم و قدرت حاکم می دانند، نه اراده الهی که برتر از اراده جمعی است. حقوق بر اساس خواسته ها و تمایلات مردم متغیر است، دولت موظف به تدوین و تأمین حقوقی است که افراد جامعه آن را طالب هستند. بنابراین، سرچشمه حقوق، گرایشات و نیازهای مردم است نه چیز دیگر.(۷) به همین جهت این گروه برای احقاق حقوق افراد در جامعه، قائل به  حکومت دموکراسی(حکومت مردمی)هستند، نه حاکمیت تئوکراسی(حکومت  الهی).

اشکالات زیادی بر این دیدگاه وارد است که عمده ترین آنها این است که لازم است در فلسفه حقوق معلوم شود محدوده و قلمرو نیازی انسان تا کجاست و مراد از نیاز چه نیازهایی است، نیاز فطری انسانی یا نیازهای کاذب حیوانی؟ ظاهراً نگاه ایشان همه نیازهاست، چنان که با همین نگاه  به  اصطلاح واقع گرایانه مجالس قانون گذاری، برخی از جوامع غربی بنا به خواسته برخی انسانها، قانون هم جنس بازی را تصویب کرده و جزء حقوق قانونی به  شمار آورده اند.

منشأ حق و تکلیف از نگاه فردگرایان

 

برخی از صاحب نظران معتقدند که حقوق هر فرد لازم شخصیت او بوده و همیشه با اوست، انسان از آن حیث که انسان است حقوقی دارد که هیچ قدرتی قادر نیست آن را از وی سلب یا به دیگران انتقال دهد. کسی قادر به محدود ساختن حقوق او نیست، مگر آنکه خود اجازه دهد. او تا حدّی به اجتماع روی آورده و حاضر به زندگی اجتماعی می شود که به حقوق فردی اش زیانی وارد نگردد. انسان با قطع نظر از خالق خویش و احساس هرگونه مسئولیت و تکلیف در مقابل او از حقوق ذاتی و طبیعی برخوردار بوده و آزادی فردی او در هر صورت قابل احترام است. بنابراین منشأ  حق، اراده خود فرد است، نه نیازهای افراد یا قدرت حاکمه و یا اراده و خواست  جامعه.

صاحب نظران فردگرا عقیده دارند که اجتماع سالم انسانی و جامعه متمدن زمانی شکل می گیرد که حداکثر آزادی برای تأمین حقوق فردی فراهم آید. اگر به افراد اجازه داده شود که بر اساس اراده شخصی خویش تصمیم بگیرند، معلوم خواهد شد که چگونه جامعه مسیر تکامل را طی خواهد کرد. پس اراده فردی تنها منشأی است که قادر به رفع موانع حقوق افراد و تأمین آن در تمام ابعاد خواهد شد. این اندیشه در غرب ریشه دارد که بر اثر نگرانیها و ناامنیهای دوران جنگ در قرن نوزدهم ظهور پیدا کرد. تفکر مزبور که در اروپا «اگزیستانسکیالیسم» نام گرفت، به شیوه فردگرایی بسیار تأکید دارد. به عقیده آنان هیچ وظیفه و آرمانی که جهت و مسیری را بر انسان تحمیل کند وجود ندارد، انسان خود باید دست به خلق ارزشها بزند. او هر لحظه در حال شدن و اراده کردن است و هر آنچه تصمیم گرفت ارزش و حق است و همان را به عنوان وظیفه و تکلیف باید برگزیند.

طیف الحادی اگزیستانسیالیست معتقد است که خارج از اراده انسان هیچ امری  وجود ندارد، هر فرد ماهیتی مختص  به خود دارد و تعریف انسان با  انتخاب و اختیار تعیین می شود. شیوه عقلی و سلوک فلسفی آنان برفردگرایی افراطی مبتنی است، جامعه آرای خود را بر انسان تحمیل کرده و وجود وی در جامعه رنگ می بازد،(۸) بنابراین، هیچ امری در سرچشمه حقوق نمی تواند جایگزین اراده فرد گردد.

منشأ حقوق و تکالیف در اسلام

 

از آراء گذشته روشن شد که درباره منشأ پیدایش حق، گاهی گفته می شود بشر دارای حقوق طبیعی است و گاهی گفته می شود انسان حقوق فطری دارد، گاهی از چیستی حق برای انسان سخن به میان می آید و گاهی از انتظارات بشر از حق سخن می رود.همه این مطالب لازم است، امّا کافی نیست.برای تبیین بحث ضروری است حقیقت انسان و جایگاه او در هندسه خلقت روشن گردد.

زیرا منشأ حق همانند منشأ حکم و قانون و تکلیف به مسئله وحی و نبوت مستند است، زیرا:

۱٫ انسان موجودی نیست که همه هستی اش محدود به تولّد و مرگ باشد: «و انتم بنو سبیل علی سفرٍ من دارٍ لیست بدارکم و قد اوذنتم منها بالارتحال».(۹)

۲٫ حیات واقعی انسان پس از انتقال از دنیا بوده، زندگی مادی و حیات دنیوی وی بسیار محدود است: «و ما هذه الحیوه الدنیاالّا لهو و لعب و انّ الدار الآخره لهی الحیوان»،(۱۰) «و انّ الآخره هی دار القرار»؛«و للآخره خیر لک من الأولی»(۱۱).

۳٫ او در ردیف سایر موجودات مادی نیست، بلکه از همه جهات وجودی از سایر موجودات ممتاز است. به همین جهت خالق انسان در خطاب به او فرمود: «انّی جاعلٌ فی الأرض خلیفه»(۱۲)، «ولقد کرّمنا بنی آدم و…»(۱۳).

۴٫ عناصر محوری وجودی انسان ترکیبی از جسم و روح است، جسم او از عالم طبیعت و روح از عالم اله است، با این وصف بخشی از حقوق او طبیعی است و جنبه مادی او را تأمین می کند، امّا بخش دیگر آن حقوق فراطبیعی است که مربوط به بعد معنوی اوست.

۵٫ خداوند همه نظام هستی را در راستای هدف خلقت انسان آفرید و همه پدیده ها را مسخّر وی قرار داد: «و سخّر لکم ما فی السّماوات و ما فی الأرض جمیعاً منه»(۱۴)؛ «ألم تروا انّ اللّه سخّر لکم ما فی السّموات و ما فی الأرض»(۱۵)؛ «الا و انّ الأرض الّتی تقلکم و السّماء الّتی تظلکم، مطیعتان لربّکم و ما أصبحتا تجودان لکم ببرکتهما توجّعاً لکم و لا زلفهٌ الیکم و لا لخیرٍ ترجوانه منکم و لکن امرتا بمنافعکم فأطاعتا و أقیمتا علی حدود مصالحکم فقامتا».(۱۶) در احادیث قدسی نیز وارد شده

است که من همه چیز را برای تو آفریدم و تو را برای خود خلق کردم.(۱۷)

۶٫ غایت خلقت انسان، وصول به کمال دنیا و فلاح عقبی است و تنها طریق این کمال و فلاح، عبودیت حق و بندگی رب است. امیربیان حضرت علی(ع) می فرماید:شما انسانها در این چند روز مهلت داده شدید تا در راه صحیح گام بردارید و راه نجات شما تنها رضایت خداست، باید فکر و اندیشه خود را به کار گرفته و در معرفت و تحصیل نور الهی همّت گمارید: «عبادٌ مخلوقون اقتداراً و مربوبون اقتساراً و مقبوضون احتضاراً و مضمّنون اجداثاً…، قد امهلوا فی طلب المخرج و هدوا سبیل المنهج و عمّروا مهل المستغتب و کشفت عنهم سدف الریب و خلّوا المضمار الجیاد و رویّه الارتیاد و اناه المقتبس المرتاد فی مدّه الأجل و مضطرب المهل».(۱۸)

۷٫ هرچند کمال واقعی انسان، تحصیل رضای خدای سبحان است، امّا این به معنای مذمت دنیا و زمین و آسمان نیست، بلکه دنیا در آینه اسلام مهد کمال و نردبان ترقی و دار تحصیل مقامات عالی انسان و

محل گذار فرشتگان است. پس دنیا در مکتب اسلام اولاً و بالذات مذموم نیست، بلکه ثانیاً و بالعرض مورد نکوهش واقع شده است. آنچه مذموم است حب و دلبستگی و تعلّق خاطر به مال و مقام دنیاست که موجب فراموشی خدا و قیامت می شود: «و فرحوا بالحیوه الدنیا و ما الحیوه الدنیا فی الآخره الّا متاع»(۱۹) پس در تعالیم الهی هیچ گونه تنافی میان زندگی سالم دنیوی و سعادت اخروی وجود ندارد: «و ابتغ فیما آتاک اللّه الدار الآخره و لا تنس نصیبک من الدنیا».(۲۰)

۸٫ در جنبه معرفتی، قلمرو عقل فراتر از حس و تجربه بوده و بسیاری از معارف به واسطه آن تحصیل می شود، لیکن همه علوم محدود به عقل نیست و برخی از آن معارف عالیه از طریق وحی تحصیل می شود.

۹٫ عقل برهانی، نه عقل وهم آلود و نه خیال زده، از ادلّه شرع محسوب می گردد، یعنی همان طور که قبلاً بازگو شد اراده و علم ازلی خدای سبحان که منشأ پیدایش دین و تکوین قوانین اعتقادی و اخلاقی و فقهی و حقوقی است، به وسیله عقل برهانی و نقل معتبر کشف می شود، از این رو اوّلاً عقل باید از آفت وهم و خیال آزاد گردد، ثانیاً دلیل معتبر نقلی را در کنار خود ببیند، چنان که دلیل نقلی نیز اوّلاً باید از وهن، ضعف، جعل دسّ، تقیّه و مانند آن مصون باشد، ثانیاً برهان عقلی را در کنار خود ملحوظ داشته باشد، زیرا نه عقل به تنهایی برای کشف حقیقت دین کافی است و نه نقل به تنهایی خودکفاست، البته در موارد ویژه ای که حرم امن وحی است و عقل هرگز در آن محدوده راه ندارد و هیچ گونه حکم ایجابی و سلبی در آن باره نیست، دلیل معتبر نقلی خودکفاست.

با توجّه به مقدّمات مذکور این نتیجه به دست می آید که حدود حقوق و تکالیف انسان باید بر اساس سعه وجودی او باشد و  بر ابعاد وجودی انسان هیچ کس جز صانع  او احاطه کامل ندارد، پس تعیین کننده حقوق واقعی انسان باید محیط بر او و عالم به نیازهای او باشد و حق باید از چنین قدرتی سرچشمه گیرد و گرنه هر مبدأ دیگری چون دارای نقص وجودی است، منشأ واقعی احکام و حقوق بشر نخواهد  بود.(۲۱)

البته این نگاه نباید با نظریه «امر الهی»که همه امور را به خدا اسناد داده و به ناکارآمدی عقل و ناکامی آن در حیات انسانی معتقد است، خلط و خبط گردد، زیرا این نظریه از نگاه ما مردود است. با این نگاه هیچ اراده و قدرتی جز قدرت مطلقه الهی قادر به اعطای حقوق واقعی به انسان نخواهد بود. با توجّه به اینکه قلمرو معرفتی عقل برای این قوه محفوظ مانده و کمترین خللی بر آن وارد نیست.

بنابراین، مبادی مشروح عقل به آسانی حکم می کند که چنین قدرتی می تواند حقوق  و تکالیف و ابزار و اسباب وصول به  آن را برای انسان تعیین کرده و به او  خطاب کند که «تزوّدوا فانّ خیر الزاد التقوی».(۲۲)

ذات اقدس الهی است که هم حقوق فطری و طبیعی انسان را تعیین کرده است و هم حقوق فردی و اجتماعی او را، هم حدود و جایگاه حقوق وی را معین کرده است و هم آثار و نتایج آن را، هم حقوق کامل و شایسته انسان را تبیین نموده و هم حقوق سایر موجودات را، هم حقوق واقعی و کاذب را از هم باز شناسانده و هم تکالیف افراد را در جایگاه مختلف در قبال آن حقوق مشخص کرده است. او در کتاب تشریع که«تبیاناً لکلّ شی ء» است، ذرّه ای از حقوق کتاب تکوین را که مقام حقیقی انسان است کم نگذاشته و چون خدای سبحان حق محض است. منشأ همه حقوق، ذات متعالی اوست.

خداوند می فرماید: «الحقّ من ربّک».(۲۳)از ظرافتهای این آیه آن است که کلمه حق را با «مِن» ابتدائیه مقید کرده، یعنی مبدأ و منشأ حق خداوند است، نه اینکه حق با او قرین و همراه باشد. او حقِ بالاصاله و سَرَیان و سَیَلان همه حقوق از اوست، قرب  با او، قرب به حق و بعد از او بعد از  حق  است، برای وصول به حق و احیای آن در حیات فردی و اجتماعی هیچ مسیری  واقعی تر از راه الهی نیست که از  طریق وحی به انبیاء تعلیم داده شده  است.

بر هیچ خردورزی این امر پوشیده نیست که انسان و حتی حیوانات دارای حقوق طبیعی اند، امّا کلام در این است که این حقوق فطری و طبیعی چگونه قابل تحصیل اند؟ آیا صرف میل طبیعی و فطری موجب تحصیل حقوق او می گردد یا باید آن کس که این حقوق را در او نهادینه کرده طریق تحصیل آن را هم به او تعلیم دهد؟ در پاسخ این پرسشهاست که دین و تعالیم انبیاء و مقررات و قوانین الهی در پرتو مکاتب وحیانی، جایگاه و معنای واقعی خود را می یابند و نقص قوانین بشری آشکار می شود.

و به عبارت دیگر: به لحاظ این که کسی می تواند تکالیف و حقوق انسان را بیان کند که به اضلاع سه گانه مربوط به انسان، یعنی حقیقت انسان، جایگاه او در نظام هستی و تعامل او با نظام هستی، شناخت داشته باشد  و بدون این شناخت نمی توان حقوق انسان را تعیین کرد، همه اندیشمندان می پذیرند که تدوین حقوق بشر با توجه به عدم معرفت به حقیقت انسان و جایگاه او در نظام هستی، منجر به ستم نامه می شود.نه  حق نامه در جایی که شناخت ناقص باشد. تدوین هرگونه حقی بر پایه شناخت ناقص نیز نتیجه آن ستم نامه خواهد بود. از این رو حقوق واقعی انسان در صورت شناخت تام و معرفت کامل او تعیین و تبیین می شود و شناخت کامل انسان و اضلاع سه گانه او با انسان آفرین است و کامل ترین شناخت را باید در محضر انسان آفرین جستجو کرد که خود کمال مطلق است و غنی بالذات.

و در واقع او منبع اصیل شناخت است و چنین کسی جز خداوند که علم محض است، نیست. بر این پایه و بر اساس اینکه نه افراد  عادی شناخت صحیحی از انسان دارند  و نه پیامبران از آن جهت که بشر  عادی اند، شناخت بالاصاله از حقیقت  انسان دارند معلوم می گردد که تعیین  حقوق بشر و تکلیف او باید در دست چه کسی باشد. کسی باید زمام تعیین حقوق  و تدوین قوانین حقوقی انسان را در دست داشته باشد که خالق بشر و آگاه کامل به همه هستی حکیم مطلق و عادل محض است.با توجه به آنچه گفته شد، می توان گفت که فقط چنین منبعی می تواند حقوق واقعی انسان را تعیین کند و هر منبعی جز آن توان چنین کاری را ندارد، چون فاقد عناصر محوری تعیین حق است و هرچه انجام دهد ره آوردی جز ستم به بشر نخواهد  داشت.

مبدأ فاعلی حق

 

بر اساس آنچه بیان شد، باید حق تعیین حقوق بشر در اختیار خداوند باشد، زیرا او تنها وجودی است که از حقوق واقعی انسان آگاه هست. واگذاری چنین امری به هر منبع دیگر غیر از خداوند حتی به خود فرد، اثر و نتیجه ای جز ظلم و زوال حق در پی نخواهد داشت. سپردن تعیین حقوق به خداوند که حق محض و مالک تمام حقوق است عین عدل و حفظ حقوق انسانی است و استحقاق  بشر به حقوق ـ که معلوم بالاجمال  و مجهول بالتفصیل اوست ـ مصحّح وضع آن توسط وی نخواهد بود. اگر مبدأ فاعلی تعیین حقوق، خود انسان باشد و آثار و نتایج نظام حقوقی خود ساخته اش، ستم به انسان باشد آیا می توان آن را حق واقعی نامید؟

اگر خدا بشر را آفریده و با نظام خاصی که دارد او را وارد نشئه طبیعت ساخته و با نظم و نسق مخصوصی او را به جهان دیگری انتقال می دهد و با برنامه های ویژه ای وی را به محکمه عدل فراخوانده و محاکمه می کند و تنها آن ذات اقدس است که به همه جوانب نظام هستی و امور انسانی آگاه است چرا نتوان گفت حقوق بشر است که خدا حقوق او را تعیین کند؟ آیا اگر خداوند  حقوق وی را تعیین و از طریق پیامبران و کتابهای آسمانی به او ابلاغ  نمی کرد بشر حق نداشت اعتراض کند و بگوید خدایا ما که از اسرار جهان خبری  نداشته و توان آگاهی از آن را نیز نداشتیم، چرا ما را هدایت نکردی و حقوق  واقعی ما را به ما ابلاغ ننمودی؟ به خوبی می توان نتیجه گرفت که از حقوق مسلّم بشر تعیین و ابلاغ حقوق او از ناحیه خداوند است و این همان فلسفه رسالت است که بسیاری از حکمای الهی به آن اشاره کرده اند.

مستحق و محقق حق

 

با توجّه به مطالبی که به میان آمد این نکته روشن شد که بین انسان به عنوان  صاحب حق و خداوند به عنوان مبدأ  فاعلی فرق است، یکی مستحق حقوق  و دیگری محقق آن است. هیچ ملازمه ای میان مبدأ فاعلی حق و مستحق  حقوق نیست. ممکن است کسی صاحب حق باشد و واضع قوانین حقوقی خود نباشد، پس اینکه خداوند واضع حقوق  است به معنی نفی حقوق انسان نیست و اینکه انسان صاحب حق است به این معنا نیست که مبدأ فاعلی حق نیز خود اوست. انسان صاحب حق است، یعنی مستحق دریافت قوانین حقوقی است، نه واضع حق، و از حقوق مسلّم اوست که حقوق واقعی اش را خداوند وضع و ابلاغ  کند.

انسان با سرمایه دانشی مزجات آفریده شده:«و ما أوتیتم من العلم الّا قلیلاً»(۲۴)ولی  تعاملی وسیع با خود و با نظام کیهانی  دارد. احساس و تجربه بشری از یک سو و براهین تجریدی از سوی دیگر بدون شکوفایی آن از طرف وحی الهی جوابگوی  نیازهای غیب و شهود او نخواهد بود و از طرف دیگر بدون رهنمود وحیانی و افاضه ربوبی و اشراق غیبی نیل بشر به شهود عرفانی و کشف نهائی نیز میسور انسان نیست، از این رو لازم است در تمام حقایق تکوینی و تشریعی از وحی استمداد کرد. از جمله در تعیین حقوق بشر و تدوین  قوانین حقوقی جز از ناحیه خدا صحیح نیست.

پی نوشت ها:ـــــــــــــــــــــــ

 

۱٫ اصول کافی، ج ۱، ص ۱۰٫

۲٫ ر.ک: سنت روشنفکری در غرب، ص ۲۸۳ ـ ۲۹۲٫

۳٫ دیباچه ای بر دانش حقوق، ص ۴۵ به بعد.

۴٫ کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص ۲۷۳٫

۵٫ ر.ک: فلسفه حقوق (دوره سه جلدی)، ج ۱، ص ۵۹٫

۶٫ ر.ک: فلسفه حقوق، ج ۱، ص ۴۰ و ج ۲، ص ۴۳٫

۷٫ همان، ص ۴۱، دیباچه ای بر دانش حقوق، ص ۶۱٫

۸٫ ر.ک: فرهنگ واژه ها، ص ۲۵٫

۹٫ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۳٫

۱۰٫ سوره عنکبوت، آیه ۶۴٫

۱۱٫ سوره غافر، آیه ۳۹٫

۱۲٫ سوره ضحی، آیه ۴ و ر.ک: سوره انعام، آیه ۳۲، سوره اعراف، آیه  ۱۶۹، سوره توبه، آیه ۱۳۸، سوره یوسف، آیه ۱۰۹ ؛ سوره نحل، آیه ۳۰، سوره اعلی، آیه ۱۷٫

۱۳٫ سوره بقره، آیه ۳۰٫

۱۴٫ سوره اسراء، آیه ۷۰٫

۱۵٫ سوره جاثیه، آیه ۱۳٫

۱۶٫ سوره لقمان، آیه ۲۰٫

۱۷٫ نهج البلاغه، خطبه ۱۴۳٫

۱۸٫ شرح فصوص الحکم (خوارزمی)، ص ۸۳۳٫

۱۹٫ نهج البلاغه، خطبه ۸۳٫

۲۰٫ سوره رعد، آیه ۲۶٫

۲۱٫ سوره قصص، آیه ۷۷٫

۲۲٫ ر.ک: فلسفه حقوق بشر، ص ۱۱۱٫

۲۳٫ سوره بقره، آیه ۱۹۷٫

۲۴٫ سوره اسراء، آیه ۸۵٫

نظرات[۰] | دسته: فرهنگی | نويسنده: yahya abdovali | ادامه مطلب...

 
مجلات امام خمینی و۲۲بهمن پيوند ثابت

مجلات > عقیدتی، فرهنگی، اجتماعی > پاسدار اسلام > بهمن ۱۳۸۴، شماره ۲۹۰

امام خمینی ثابت و استوار از آغاز تا پایان»  یوم اللّه بیست و دوم بهمن

پدید آورنده :   ، صفحه ۲

سالروز پیروزی انقلاب عظیم ایران را به مستضعفین جهان و مسلمانان عموماً و ملت شریف و شجاع ایران تبریک عرض می کنم. در چنین روز فرخنده ای حق بر باطل و جنود رحمانی بر اولیاء شیطان و حزب اللّه طاغوت و طاغوتیان غلبه نمود و حکومت عدل اسلامی مستقر گردید و دست انتقام حق از آستین ملت رزمنده ایران بیرون آمد و نصرت اعجازآمیز اسلام بر کفر تحقق یافت. در چنین روز مسعودی همبستگی قشرهای ملت دلیر روزافزون و ارتش و سایر قوای انتظامی وفاداری خود را به اسلام و ایران نشان دادند و میهن خود را از شر طاغوت های زمان که در رأس آنان دولت آمریکاست رهائی بخشیدند.درود بر چنین ملت زنده و هوشیار و آفرین بر قوای انتظامی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی. جاوید باد پرچم پرافتخار اللّه اکبر که رمز پیروزی معجزه آسای ملت بزرگ ایران است…

ما گرچه شهدای گرانمایه و جوانان برومندی از دست دادیم و برادران و خواهران معلول و ناقص العضو به جای گذاشتیم. شهدائی که نور انقلابمان و خواهران و برادران معلولی که سرمایه انقلاب اسلامی ما هستند و از احترام خاصی در میان ملت قدرشناس ما برخوردارند ولی در عوض ملتی بزرگ را نجات دادیم و چنگال گرگان آدمخوار، وحشیان به صورت آدمی را از شریان حیات امتی عظیم الشأن قطع کردیم و با خواست خداوند و اراده مصمم ملت عزیز تا ابد صحنه میهن اسلامی خود را از لوث وجود جنایتکاران بی فرهنگ و خیانتکاران غارتگر پاک و در تحت لوای پربرکت اللّه اکبر برای هم میهنان خود آزادی و استقلال را تأمین نمودیم.

(۲۲/۱۱/۵۸)

روز ۲۲ بهمن روزی بود که ارتش و ملت به هم پیوستند و روزی بود که ارتش از طاغوت به اللّه برگشت و تکبیر و پشتیبانی امت بر طاغوت غلبه کرد و این معنا باید سرمشق ما باشد در تمام زندگی، که اگر یک ملتی همه قشرهایش با هم بودند و یکپارچه بودند هیچ قدرتی نمی تواند در مقابل آنها ایستادگی کند و آسیبی به آنها برساند…

در ۲۲ بهمن ثابت شد که ملتی یکپارچه، ملتی که مقصدشان یک مقصد الهی است نه مقصدشان یک مقصد مادی صرفاً و همه شان با هم یکصدا هستند، یک مقصد هستند، نمی توانند که بر این ملت غلبه کنند و دیدند که ملت غلبه کرد بر همه آنها…

۲۲ بهمن باید سرمشق ما باشد در طول زندگی و برای نسل های آینده که همه آنها ۲۲ بهمن را که غلبه ایمان بر کفر و اللّه بر طاغوت و اسلام بر کفر بود، باید حفظ کنند و بزرگ بشمارند، بزرگ بشمارند روزی را

نظرات[۰] | دسته: فرهنگی | نويسنده: yahya abdovali | ادامه مطلب...

 
۲۲بهمن سالروزپیروزی جمهوری اسلامی پيوند ثابت

بسم الله الرحمن الرحیم ۲۲بهمن سالروزپیروزی انقلاب اسلامی مبارک باد

گروه کارکنان دانشگاه پیام نور
راهپیمایی روز22بهمن

یوم الله۲۲بهمن

دانشگاه پیام نور

نظرات[۰] | دسته: فرهنگی | نويسنده: yahya abdovali | ادامه مطلب...

 
زندگی نامه امام خمینی پيوند ثابت

مجموعه: زندگینامه بزرگان دینی

 

 

 

زندگینامه امام خمینی امام خمینی زندگی نامه امام خمینی

زندگینامه امام خمینی:

 

امام خمینی در روز بیستم جمادى الثانى ۱۳۲۰ هجرى قمرى مطابق با ۳۰ شهریـور ۱۲۸۱ هجرى شمسى ( ۲۴ سپتامپر ۱۹۰۲ میلادى ) در شهرستان خمیـن از توابع استان مرکزى ایران در خانواده اى اهل علـم و هجرت و جهاد و در خـانـدانـى از سلاله زهـراى اطهر سلام الله علیها, روح الله المـوسـوى الخمینـى پـاى بـر خـاکدان طبیعت نهاد .

او وارث سجایاى آبا و اجدادى بـود که نسل در نسل در کار هدایت مردم وکسب معارف الهى کـوشیـده انـد. پـدر بزرگـوار امام خمینـى مرحوم آیه الله سید مصطفى مـوسـوى از معاصریـن مرحـوم آیه الله العظمـى میرزاى شیـرازى (رض), پـس از آنکه سالیانـى چنـد در نجف اشـرف علـوم و معارف اسلامـى را فرا گرفته و به درجه اجتهاد نایل آمـده بـود به ایران بازگشت و در خمیـن ملجإ مردم و هادى آنان در امـور دینـى بـود. در حـالیکه بیـش از ۵ مـاه ولادت امام خمینینمى گذشت,طاغوتیان و خـوانیـن تحت حمایت عمال حکومت وقت نداى حق طلبـى پـدر را که در برابر زورگـوئیهایشان به مقاومت بـر خاسته بـود, با گلـوله پاسخ گفتنـد و در مسیر خمیـن به اراک وى را به شهادت رسانـدنـد.

بدیـن ترتبیب امام خمینى از اوان کـودکى با رنج یتیمىآشنا و با مفهوم شهادت روبرو گردید. وى دوران کـودکـى و نـوجـوانى را تحت سرپرستى مادر مـومنه اش (بانـو هاجر) که خـود از خاندان علـم و تقـوا و از نـوادگان مـرحـوم آیه الله خـوانسـارى ( صاحب زبـده التصانیف ) بوده است. همچنیـن نزد عمه مکرمه اش ( صاحبه خانم ) که بانـویى شجاع و حقجـو بـود سپرى کرد اما در سـن ۱۵ سالگى از نعمت وجـود آن دو عزیز نیز محـروم گـردید .

 

هجـرت امام خمینی به قـم و تحصیل دروس تکمیلـى:

اندکـى پـس از هجرت آیه الله العظمـى حاج شیخ عبد الکریـم حایرى یزدى ـ رحمه الله علیه ـ ( نـوروز ۱۳۰۰ هجـرى شمسـى, مطابق بـا رجب المـرجب ۱۳۴۰ هجـرى قمـرى ) امام خمینـى نیز رهسپـار حـوزه علمیه قـم گردید و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلى علوم حـوزوى را نزد اساتید حـوزه قـم طـى کرد.

ازدواج امام خمینی و تشکیل خانواده:

میرزا محمد ثقفی تهرانی در زمان تحصیل در شهر مقدس قم، با حاج آقا روح ‌الله مصطفوی خمینی (حضرت امام) که در آن زمان ۲۷ سال داشت آشنا شد که همین آشنایی، واسطه‌ ازدواج امام خمینی(ره) با بانو ثقفی در سال ۱۳۰۸ شمسی شد.

امام خمینی در سال ۱۳۰۸ هجری خورشیدی با خدیجه ثقفی دختر میرزا محمد ثقفی تهرانی ازدواج کرد.برخلاف سنت رایج چند همسری و متعه در بین روحانیان آن زمان، خمینی هیچگاه همسر دیگری و متعه اختیار نکرد و برخلاف رسم آن زمان خمینی در امور منزل به همسرش کمک می کرد.

ثمره این ازدواج تولد سید مصطفی، فرزند اول آنها در آذر ۱۳۰۹؛ سید احمد در ۲۶ اسفند ۱۳۲۴ و خانم‌‌ها سیده فریده‌،‌ سیده زهرا و سیده صدیقه بود.

 

 

 

 

زندگینامه امام خمینی امام خمینی زندگی نامه امام خمینی

 

 

پـس از رحلت آیه الله العظمـى حـایـرى یزدى تلاش امـام خمینـى به همراه جمعى دیگر از مجتهدیـن حـوزه علمیه قـم به نتیجه رسیـد و آیه الله العظمـى(رض) به عنـوان زعیـم حـوزه علمیه عازم قـــم گردید. در این زمان, امام خمینـى به عنـوان یکـى از مـدرسیـن و مجتهدیـن صـاحـب راى در فقه و اصـول و فلسفه و عرفـــان و اخلاق شناخته مى شد . حضرت امام خمینی طى سالهاى طولانى در حوزه علمیه قـم به تدریـس چندیـن دوره فقه, اصـول, فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامـى در فیضیه, مسجـد اعظم, مسجـد محمـدیه, مـدرسه حـاج ملاصـادق, مسجـد سلماسى, و … همت گماشت و در حـوزه علمیه نجف نیز قریب ۱۴ سال در مسجـد شیخ اعطـم انصــــارى (ره) معارف اهل بیت و فقه را در عالیترین سطـوح تدریـس نمود و در نجف بـود که براى نخستیـن بار مبانـى نظرى حکـومت اسلامـى را در سلسله درسهاى ولایت فقیه بازگـو نمود .

 

امـام خمینـى در سنگـر مبـارزه و قیــام:

روحیه مبارزه و جهاد در راه خدا ریشه در بینـش اعتقادى و تربیت و محیط خانـوادگى و شرایط سیاسى و اجتماعى طـول دوران زندگى امام خمینی داشته است. مبارزات ایشان از آغاز نـوجـوانـى آغاز, و سیر تکاملى آن به مـوازات تکامل ابعاد روحى و علمى امام خمینی از یکسـو و اوضاع و احـوال سیاسـى و اجتماعى ایران و جـوامع اسلامـى از سـوى دیگـر در اشکـال مختلف ادامه یـافته است و در ســـال ۱۳۴۰ و ۴۱ ماجراى انجمنهاى ایالتى و ولایتى فرصتـى پـدید آورد تا امام خمینی در رهبـریت قیام و روحـانیت ایفاى نقـش کنـد و بـدیـن تـرتیب قیام سراسرى روحانیت و ملت ایران در ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ با دو ویژگـى برجسته یعنى رهبرى واحد امام خمینى و اسلامـى بـودن انگیزه ها, و شعارها و هدفهاى قیام, سرآغازى ششـد بر فصل نـویـن مبارزات ملت ایران که بعدها تحت نام انقلاب اسلامى در جهان شناخته و معرفـى شد

امام خمینـى خاطـره خـویـش از جنگ بیـن الملل اول را در حالیکه نـوجـوانى ۱۲ ساله بـوده چنین یاد مـى کند : مـن هر دو جنگ بیـن المللـى را یادم هست … مـن کـوچک بـودم لکـن مدرسه مى رفتـم و سربازهاى شـوروى را در همان مرکزى که ما داشتیـم در خمیـن, مـن آنجا آنها را مى دیدم و ما مورد تاخت و تاز واقع مى شدیـم در جنگ بیـن الملل اول.

 

پـس از رحلت آیه الله العظمى حایرى ( ۱۰ بهمـن ۱۳۱۵ ه.ش ) حـوزه علمیه قـم را خطر انحلال تهدید مى کرد. علماى متعهد به چاره جویى برخاستند. مدت هشت سال سرپرستى حـوزه علمیه قـم را آیات عظام : سید محمد حجت, سید صدر الدیـن صدر و سید محمد تقـى خـوانسارى ـ رضوان الله علیهم ـ بر عهده گرفتند. در ایـن فاصله و بخصوص پـس از سقوط رضاخان, شرایط براى تحقق مرجعیت عظمى فراهـم گردید. آیه الله العظمى بروجـردى شخصیت علمـى بـرجسته اى بـود که مـى تـوانست جانشین مناسبـى براى مرحوم حایرى و حفظ کیان حـوزه باشـد. ایـن پیشنهاد از سـوى شاگردان آیه الله حایرى و از جمله امام خمینـى به سرعت تعقیب شـد. شخص امام خمینیدر دعوت از آیه الله بروجردى براى هجرت به قـم و پذیرش مسئولیت خطیر زعامت حـوزه مجدانه تلاش کرد.

 

امام خمینى در تعقیب هدفهاى ارزشمند خویش در سال ۱۳۲۸ طرح اصلاح اساس ساختار حـوزه علمیه را با همکارى آیه الله مـرتضـى حایـرى تهیه کرد و به آیه الله بروجردى (ره) پیشنهاد داد. ایـن طرح از سوى شاگردان امام و طلاب روشـن ضمیر حـوزه مورد استقبال و حمایت قرار گرفت .

اما رژیـم در محاسباتـش اشتباه کرده بود. لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى که به موجب آن شرط مسلمان بودن, سوگند به قرآن کریـم و مرد بـودن انتخاب کنندگان و کاندیداها تغییر مـى یافت در ۱۶ مهر ۱۳۴۱ ه.ش به تصـویب کـابینه امیـر اسـد الله علـم رسیـد. آزادى انتخابات زنان پـوششـى براى مخفى نگه داشتـن هدفهاى دیگر بـود. حذف و تغییر دو شـرط نخست دقیقا به منظور قانـونـى کـردن حضـور عناصر بهایـى در مصادر کشـور انتخاب شـده بـود. چنانکه قبلا نیز اشاره شد پشتیبانى شاه از رژیـم صهیـونیستـى در تـوسعه مناسبات ایران و اسرأیل شرط حمایتهاى آمریکا از شاه بـود. نفوذ پیروان مسلک استعمارى بهأیت در قـواى سه گانه ایران ایـن شرط را تحقق مـى بخشید. امام خمینـى به همراه علماى بزرگ قـم و تهران به محض انتشار خبر تصویب لایحه مزبور پـس از تبادل نظر دست به اعتراضات همه جانبه زدند .

نقـش حضرت امام خمینی در روشـن ساختـن اهداف واقعى رژیـم شاه و گوشزد کـردن رسالت خطیر علما و حـوزه هاى علمیه در ایـن شـرایط بسیار مـوثـر وکارساز بـود. تلگرافها و نامه ها سرگشاده اعتـراض آمیز علما به شاه و اسد الله علـم مـوجى از حمایت را در اقشار مختلف مردم برانگیخت. لحـن تلگرافهاى امام خمینـى به شاه و نخست وزیر تند و هشـدار دهنده بود.

بدیـن ترتیب ماجراى انجمنهاى ایالتى و ولایتـى تجربه اى پیروز و گرانقدر براى ملت ایران بویژه ازآن جهت بـود که طى آن ویژگیهاى شخصیتـى را شناختنـد که از هر جهت براى رهبـرى امت اسلام شایسته بـود. با وجـود شکست شاه در ماجـراى انجمنها, فشار آمرکا بـراى انجـام اصلاحـات مـورد نظر ادامه یافت. شاه در دیماه ۱۳۴۱ هجـرى شمسى اصـول ششگانه اصلاحات خویـش ر بر شمرد و خـواستار رفراندوم شد . امام خمینى بار دیگر مراجع و علماى قـم را به نشست و چاره جویى دوباره فراخواند .

با پیشنهاد امام خمینى عید باستانـى نـوروز سال ۱۳۴۲ در اعتراض به اقدامات رژیم تحریـم شد. در اعلامیه حضرت امام خمینى از انقلاب سفید شاه به انقلاب سیاه تعبیـر و همسـویـى شـاه بـا اهـداف آرمیکا و اسرایل افشا شده بـود . از سوى دیگر, شاه در مورد آمادگى جامعه ایـران بـراى انجام اصلاحات آمـریکا به مقامات واشنگتـن اطمینان داده بود و نام اصلاحات را انقلاب سفیـد نهاده بـود. مخالفت علما براى وى بسیار گران مىآمد .

امام خمینى در اجتماع مردم, بى پروا از شخص شاه به عنـوان عامل اصلـى جنایات و همپیمان با اسـرأیل یاد مـى کـرد و مـردم را به قیام فرا مـى خواند. امام خمینى در سخنرانى خـود در روز دوازده فروردیـن ۱۳۴۲ شدیدا از سکـوت علماى قـم و نجف و دیگر بلاد اسلامى در مقابل جنایات تازه رژیـم انتقاد کرد و فرمود : امروز سکـوت همراهى با دستگاه جباراست حضـرت امام روز بعد ( ۱۳ فـروردیـن ۴۲ ) اعلامیه معروف خـود را تحت عنـوان شاه دوستى یعنى غارتگرى منتشر ساخت . راز تإثیر شگفت پیام امام خمینى و کلام امام در روان مخاطبینـش که تا مرز جانبازى پیـش مـى رفت را باید در همیـن اصالت انـدیشه, صلابت راى و صـداقت بـى شـأبه اش بـا مـردم جستجـو کـرد .

سال ۱۳۴۲ با تحریـم مراسـم عید نوروز آغاز و با خـون مظلـومیـن فیضیه خـونرنگ شد. شاه بر انجام اصلاحات مـورد نظر آمریکا اصرار مـى ورزید و امام خمینى بر آگاه کردن مردم و قیام آنان در برابر دخـالتهاى آمـریکـا و خیـانتهاى شاه پـافشـارى داشت. در چهارده فروردیـن ۱۳۴۲ آیه الله العظمـى حکیـم از نجف طـى تلگرافهایى به علما و مراجع ایران خـواستار آن شد که همگـى به طـور دسته جمعى به نجف هجرت کنند. این پیشنهاد براى حفظ جان علماوکیان حـوزه ها مطرح شده بود .

حضرت امام خمینى بـدون اعتنا به ایـن تهدیـدها, پاسخ تلگراف آیه الله العظمى حکیـم را ارسال نمـوده و در آن تإکید کرده بـود که هجرت دسته جمعى علما و خالـى کـردن حـوزه علمیه قـم به مصلحت نیست .

امام خمینـى در پیامـى( به تایخ ۱۲ / ۲ / ۱۳۴۲ ) بمناسبت چهلـم فاجعه فیضیه بـر همـراهـى علما و ملت ایران در رویارویـى سـران ممـالک اسلامـى و دول عربـى بـا اسـرأیل غاصب تـإکیـد ورزیـــد وپیمـانهاى شـاه و اسـرأیل را محکـوم کرد .

قیام ۱۵ خرداد:

ماه محرم ۱۳۴۲ که مصادف با خرداد بـود فرا رسید. امام خمینى از ایـن فـرصت نهایت استفاده را در تحـریک مردم به قیام علیه رژیـم مستبد شاه بعمل آورد .

امام خمینى در عصر عاشـوراى سال ۱۳۸۳ هجرى قمـى( ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ شمسى ) در مدرسه فیضیه نطق تاریخـى خـویـش را که آغازى بر قیام ۱۵ خرداد بود ایراد کرد .

در همیـن سخنرانى بـود که امام خمینى با صداى بلند خطاب به شاه فرمـود : آقا مـن به شما نصیحت مـى کنـم, اى آقاى شاه ! اى جناب شاه! مـن به تو نیصحت مى کنم دست بردار از این کارها, آقا اغفال مى کنند تو را. مـن میل ندارم که یک روز اگر بخـواهند تـو بروى, همه شکر کنند … اگر دیکته مى دهند دستت و مى گـویند بخـوان, در اطـرافـش فکـر کـن …. نصیحت مرا بشنـو … ربط ما بیـن شاه و اسرأیل چیست که سازمان امنیت مـى گـوید از اسرأیل حـرف نزنیـد … مگر شاه اسـرأیلـى است ؟ شاه فـرمان خامـوش کـردن قیام را صادر کـرد. نخست جمع زیادى از یاران امام خمینـى در شـامگاه ۱۴ خرداد دستگیـر و ساعت سه نیمه شب ( سحـرگاه پانزده خـرداد ۴۲ ) صـدها کماندوى اعزامـى از مرکز, منزل حضرت امام خمینى را محاصره کردند و ایشان را در حالیکه مشغول نماز شب بـود دستگیر و سـراسیمه به تهران بـرده و در بازداشتگاه باشگاه افسـران زندانـى کـردنـد و غروب آنروز به زندان قصر منتقل نمـودنـد . صبحگاه پانزده خرداد خبـر دستگیرى رهبـر انقلاب به تهران, مشهد, شیـراز ودیگـر شهرها رسیـد و وضعیتـى مشـابه قـم پـدید آورد .

نزدیکترین ندیم همیشگى شاه, تیمسار حسیـن فردوست در خاطراتش از بکارگیرى تجربیات و همکارى زبده ترین مإموریـن سیاسى و امنیتى آمریکا براى سرکـوب قیام و همچنیـن از سراسیمگـى شاه و دربار و امراى ارتـش وساواک در ایـن ساعات پرده بـرداشته و تـوضیح داده است که چگـونه شاه و ژنرالهایـش دیـوانه وار فرمان سرکـوب صادر مى کردند .

امام خمینـى, پـس از ۱۹ روز حبـس در زندان قصـر به زنـدانـى در پـادگـان نظامـى عشـرت آبـاد منتقل شـد .

با دستگیرى امام خمینى  و کشتار وحشیانه مـردم در روز ۱۵ خـرداد ۴۲, قیام ظاهرا سرکوب شد. امام خمینى در حبـس از پاسخ گفتـن به سئوالات بازجـویان, با شهامت و اعلام اینکه هیئت حاکمه در ایـران و قـوه قضأیه آنرا غیر قانـونـى وفاقـد صلاحیت مـى داند, اجتناب ورزید. در شامگاه ۱۸ فروردیـن سال ۱۳۴۳ بدون اطلاع قبلـى, امام خمینى آزاد و به قـم منتقل مـى شـود. به محض اطلاع مردم, شادمانى سراسر شهر را فرا مـى گیرد وجشنهاى باشکـوهـى در مـدرسه فیضیه و شهر به مـدت چنـد روز بـر پا مـى شـود . اولیـن سالگـرد قیام ۱۵ خـرداد در سال ۱۳۴۳ با صـدور بیانیه مشتـرک امام خمینـى و دیگر مراجع تقلید و بیانیه هاى جداگانه حـوزه هاى علمیه گرامـى داشته شـد و به عنـوان روز عزاى عمـومـى معرفـى شـد.

امـام خمینـى در همیـن روز ( ۴ آبـان ۱۳۴۳ ) بیانیه اى انقلابـى صادر کرد و درآن نـوشت : دنیا بـدانـد که هر گرفتارى اى که ملت ایـران و ملل مسلمیـن دارنـد از اجـانب است, از آمـریکاست, ملل اسلام از اجـانب عمـومـا و از آمـریکـا خصـوصـا متنفــر است … آمـریکـاست که از اسـرأیل و هـواداران آن پشتیبـانـى مـى کنـد. آمریکاست که به اسرأیل قـدرت مـى دهـد که اعراب مسلـم را آواره کند. افشاگرى امام خمینى علیه تصـویب لایحه کاپیتـولاسیون, ایران را در آبـان سـال ۴۳ در آستـانه قیـامـى دوبـاره قرار داد .

از طـرف دیگـر به مـوجب سنـدهـایـى که بعد از پیــــروزى انقلاب اسلامـى منتشر شد, کسانـى همچـون آقاى شریعتمدارى در ایـن زمان ( آبان ۴۳ )از مـوقعیت و نفـوذ خـود استفاده کرده و کـوشیدنـد تا طـرفـداران خـویـش را وادار به سکـوت و عدم حمایت از دعوت امام خمینى نمایند . سحرگاه ۱۳ آبان ۱۳۴۳ دوباره کماندوهاى مسلح اعزامـى از تهران, منزل امام خمینى در قـم را محاصره کردند. شگفت آنکه وقت باز داشت, هماننـد سال قبل مصادف با نیایـش شبـانه امام خمینـى بـود .حضرت امام خمینى بازداشت و به همراه نیروهاى امنیتى مستقیما به فرودگاه مهرآباد تهران اعزام و با یک فروند هـواپیماى نظامى که از قبل آماده شده بـود, تحت الحفظ مامـوریـن امنیتى و نظامى به آنکارا پـرواز کـرد. عصـر آنـروز ساواک خبـر تبعیـد امام خمینى را به اتهام اقـدام علیه امنیت کشـور ! در روزنـامه ها منتشـر سـاخت.

علیرغم فضاى خفقان موجى از اعتراضها بـه صـورت تظاهرات در بازار تهران, تعطیلى طولانى مدت دروس حوزه ها و ارسال طومارها و نامه ها به سازمانهاى بیـن المللـى و مـراجع تقلیـد جلـوه گـر شد.

اقامت امام در ترکیه یازده ماه به درازا کشید در ایـن مدت رژیم شاه با شدت عمل بـى سابقه اى بقایاى مقاومت را در ایران در هـم شکست و در غیاب امام خمینـى به سرعت دست به اصلاحات آمریکا پسند زد. اقامت اجبارى در تـرکیه فـرصتـى مغتنـم بـراى امام بـود تا تـدویـن کتـاب بزرگ تحـریـر الـوسیله را آغاز کند.

تبعیـد امـام خمینـى از تـرکیه به عراق:

روز ۱۳ مهرماه ۱۳۴۳ حضرت امام به همراه فرزنـدشان آیه الله حاج آقا مصطفـى از ترکیه به تبعیدگاه دوم, کشـور عراق اعزام شدند . امام خمینى پس از ورود به بغداد براى زیارت مرقد أمه اطهار(ع) به شهــرهــاى کاظمیـن, سامـرا و کـربلا شتـافت ویک هفته بعد به محل اصلـى اقـامت خـود یعنـى نجف عزیمت کرد.

دوران اقامت طـولانـى و ۱۳ ساله امام خمینـى در نجف در شـرایطـى آغاز شد که هر چند در ظاهر فشارها و محدودیتهاى مستقیـم در حـد ایـران و تـرکیه وجـود نـداشت اما مخالفتها و کارشکنیها و زخـم زبانها نه از جبهه دشمـن رویارو بلکه از ناحیه روحانى نمایان و دنیا خـواهان مخفى شده در لباس دیـن آنچنان گسترده و آزاردهنده بود که امام خمینى با همه صبر و بردبارى معروفـش بارها از سختى شرایط مبارزه در ایـن سالها به تلخى تمام یاد کرده است. ولى هیچیک از ایـن مصـأب و دشـواریها نتـوانست او را از مسیـرى که آگـاهانه انتخاب کرده بود باز دارد .

امام خمینى سلسله درسهاى خارج فقه خـویـش را با همه مخالفتها و کارشکنیهاى عناصـر مغرض در آبان ۱۳۴۴ در مسجـد شیخ انصارى (ره) نجف آغاز کرد که تا زمان هجـرت از عراق به پاریـس ادامه داشت .

حوزه درسى ایشان به عنـوان یکى از برجسته تریـن حـوزه هاى درسى نجف از لحـاظ کیفیت و کمیت شـاگـردان شنـاخته شـد .

امام خمینـى از بدو ورود به نجف با ارسال نامه ها و پیکهایى به ایران, ارتباط خویـش را با مبارزیـن حفظ نموده و آنان را در هر منـاسبتـى به پـایـدارى در پیگیـرى اهـداف قیام ۱۵ خـرداد فـرا مى خواند . امام خمینى در تمام دوران پـس از تبعید, علیرغم دشواریهاى پدید آمـده, هیچگاه دست از مبارزه نکشیـد, وبا سخنـرانیها و پیامهاى خـویـش امیـد به پیـروزى را در دلها زنـده نگـاه مى داشت .

امام خمینى در گفتگـویى با نمانیده سازمان الفتح فلسطیـن در ۱۹ مهر ۱۳۴۷ دیـدگاههاى خـویـش را دربـاره مسأل جهان اسلام و جهاد ملت فلسطین تشریح کرد و در همیـن مصاحبه بر وجـوب اختصاص بخشـى از وجـوه شـرعى زکات بـه مجـاهـدان فلسطینـى فتـوا داد .

اوایل سال ۱۳۴۸ اختلافات بیـن رژیـم شاه و حزب بعث عراق بـر سـر مرز آبـى دو کشـور شدت گرفت. رژیـم عراق جمع زیادى از ایرانیان مقیـم این کشـور را در بدتریـن شرایط اخراج کرد. حزب بعث بسیار کوشید تا از دشمنى امام خمینى با رژیـم ایران در آن شرایط بهره گیرد .

چهار سال تـدریـس, تلاش و روشنگرى امام خمینـى تـوانسته بـود تا حـدودى فضاى حـوزه نجف را دگرگـون سازد. اینک در سال ۱۳۴۸ علاوه بر مبارزین بیشمار داخل کشـور مخاطبیـن زیادى در عراق, لبنان و دیگـر بلاد اسلامـى بـودنـد که نهضت امام خمینـى را الگـوى خـویـش مى دانستند .

امـام خمینـى و استمـرار مبـارزه ( ۱۳۵۰ ـ ۱۳۵۶ ):

نیمه دوم سال ۱۳۵۰ اختلافات رژیـم بعثـى عراق و شاه بالا گـرفت و به اخراج و آواره شـدن بسیارى از ایرانیان مقیـم عراق انجامید. امام خمینى طـى تلگرافى به رئیـس جمهور عراق شدیدااقدامات ایـن رژیـم را محکـوم نمود. حضرت امام خمینى در اعتراض به شرایط پیـش آمده تصمیـم به خـروج از عراق گـرفت اما حکـام بغداد بـا آگـاهـى از پیـامـدهـاى هجـرت امام خمینى در آن شـرایط اجـازه خـروج نـدادنـد .

سال ۱۳۵۴ در سالگرد قیام ۱۵ خـرداد, مـدرسه فیضیه قـم بار دیگر شاهـد قیام طلاب انقلابـى بـود. فریادهاى درود بر خمینـى ومرگ بر سلسله پهلـوى به مـدت دو روز ادامه داشت پیـش از ایـن سازمانهاى چـریکـى متلاشـى شـده وشخصیتهاى مذهـى و سیاسـى مبـارز گـرفتـار زندانهاى رژیم بودند .

شاه در ادامه سیاستهاى مذهب ستیز خـود در اسفنـد ۱۳۵۴ وقیحـانه تاریخ رسمـى کشـور را از مبدإ هجرت پیامبر اسلام به مبدإ سلطنت شاهان هخامنشى تغـییر داد. امام خمینى در واکنیشى سخت, فتوا به حرمت استفاده از تاریخ بـى پایه شاهنشاهـى داد. تحریـم استفاده از ایـن مبدإ موهوم تاریخى همانند تحریـم حزب رستاخیز از سـوى مردم ایران استقبال شـد و هر دو مـورد افتضاحـى براى رژیـم شاه شـده و رژیـم در سـال ۱۳۵۷ ناگزیـر از عقب نشینـى و لغو تـاریخ شاهنشاهى شد .

اوجگیـرى انقلاب اسلامـى در سـال ۱۳۵۶ و قیـام مـردم:

امام خمینـى که به دقت تحـولات جارى جهان و ایـران را زیـر نظر داشت از فـرصت به دست آمـده نهایت بهره بـردارى را کـرد. امام خمینى در مرداد ۱۳۵۶ طـى پیامى اعلام کرد : اکنـون به واسطه اوضاع داخلى و خارجى و انعکاس جنایات رژیـم در مجامع و مطبـوعات خارجى فرصتـى است که باید مجامع علمى و فرهنگـى و رجال وطنخـواه و دانشجـویان خارج و داخل و انجمنهاى اسلامـى در هـر جایـى درنگ از آن استفاده کنند و بى پرده بپا خیزند .

شهادت آیه الله حاج آقا مصطفى خمینى در اول آبان ۱۳۵۶ و مراسـم پر شکـوهـى که در ایران برگزار شـد نقطه آغازى بـر خیزش دوباره حـوزه هاى علمیه و قیام جامعه مذهبى ایران بـود. امام خمینى در همان زمان به گـونه اى شگفت ایـن واقعه را از الطـاف خفیه الهى نامیده بـود. رژیـم شاه با درج مقاله اى توهیـن آمیز علیه امام در روزنامه اطلاعات انتقام گرفت. اعتراض به ایـن مقاله, به قیام ۱۹ دى مـاه قـم در سـال ۵۶ منجـر شـد که طــــى آن جمعى از طلاب انقلابـى به خـاک و خـون کشیـده شـدنـد . شاه علیـرغم دست زدن به کشتارهاى جمعى نتـوانست شعله هاى افروخته شـده را خامـوش کند .

او بسیج نطـامـى و جهاد مسلحـانه عمـومـى را بعنــــوان تنها راه باقیمانـده در شرایط دست زدن آمریکا به کـودتاى نظامـى ارزیابـى مى کرد .

هجـرت امـام خمینـى از عراق به پـاریـس:

در دیدار وزراى خارجه ایران و عراق در نیویورک تصمیـم به اخراج امام خمینـى از عراق گرفته شـد. روز دوم مهر ۱۳۵۷ منزل امام در نجف بـوسیله قـواى بعثـى محاصره گردیـدانعکاس ایـن خبر با خشـم گستـرده مسلمانان در ایران, عراق و دیگـر کشـورها مـواجه شـد .

روز ۱۲ مهر ,امام خمینى نجف را به قصد مرز کـویت ترک گفت. دولت کویت با اشاره رژیـم ایران از ورود امام خمینى به ایـن کشـور جلوگیرى کـرد. قبلا صحبت از هجـرت امام خمینى به لبنـان و یا سـوریه بـود امـا ایشان پـس از مشـورت با فـرزنـدشان ( حجه الاسلام حاج سیـد احمـد خمینـى ) تصمیـم به هجـرت به پاریـس گرفت. در روز ۱۴ مهر ایشان وارد پاریس شدند .

و دو روز بعد در منزل یکى از ایرانیان در نوفل لوشاتـو ( حـومه پاریـس ) مستقـر شـدنـد. مإمـوریـن کاخ الیزه نظر رئیـس جمهور فـرانسه را مبنـى بـر اجتناب از هرگـونه فعالیت سیاسـى به امام خمینى ابلاغ کـردنـد. ایشان نیز در واکنشـى تنـد تصـریح کـرده بـود که اینگونه محدودیتها خلاف ادعاى دمکراسى است و اگر او ناگزیر شـود تا از ایـن فرودگاه به آن فـرودگاه و از ایـن کشور به آن کشـور بـرود بـاز دست از هـدفهایـش نخـواهـد کشیـد .

امام خمینى در دیماه ۵۷ شوراى انقلاب را تکشیل داد. شاه نیز پـس از تشکیل شـوراى سلطنت و اخذ رإى اعتماد بـراى کـابینه بختیار در روز ۲۶ دیماه از کشـور فـرار کرد. خبـر در شهر تهران و سپـس ایران پیجید و مردم در خیابانها به جشـن و پایکـوبى پرداختند .

بـازگشت امـام خمینـى به ایـران پـس از ۱۴ سـال تبعیـد:

اوایل بهمـن ۵۷ خبر تصمیم امام خمینى در بازگشت به کشور منتشر شد. هر کـس که مى شنید اشک شـوق فرو مـى ریخت. مردم ۱۴ سال انتظار کشیده بـودنـد. اما در عیـن حال مردم و دوستان امام نگـران جان ایشان بـودند چرا که هنوز دولت دست نشانده شاه سر پا و حکومت نظامى بر قرار بود. اما امام خمینى تصمیـم خویـش را گرفته و طى پیامهایى به مردم ایران گفته بـود مى خـواهد در ایـن روزها سرنـوشت ساز و خطیر در کنار مردمـش باشد. دولت بختیار با هماهنگى ژنرال هایزر فـرودگـاههاى کشـور را به روى پـروازهـاى خـارجى بست.

دولت بختیار پـس از چنـد روز تـاب مقـاومت نیاورد و ناگزیـر از پذیرفتـن خـواست ملت شـد. سرانجام امام خمینـى بامداد ۱۲ بهمـن ۱۳۵۷ پـس از ۱۴ سال دورى از وطـن وارد کشـور شـد . استقبال بـى سـابقه مـردم ایـران چنـان عظیـم و غیـر قـابل انکـار بــود که خبرگزاریهاى غربـى نیز ناگزیر از اعتراف شـده و مستقبلیـن را ۴ تا ۶ میلیون نفر برآورد کردند .

سرنگونى نظام شاهنشاهى و پیروزى انقلاب اسلامى ۲۲ بهمن یوم الله:

روز ۱۹ بهمـن ۱۳۵۷ پرسنل نیروى هـوایى در محل اقامت امام خمینى (مـدرسه علـوى تهران) بـا ایشـان بیعت کـردند.

سفارت آمریکا و شـوروى بـوسیله ساواکیها و پـس مانده هاى رژیـم شاه و با تحریک گروهکهاى کمـونیستـى به اصطلاح مجاهدین خلق ( منافقیـن ) در حـرکتهاى ایذایـى علیه انقلاب مشـارکت فعال داشتنـد . گـروهک تروریستـى فرقان , اندیشمند برجسته و عضـو شـوراى انقلاب , علامه مرتضى مطهرى را در تاریخ ۱۲/۲/۵۸ و آیه الله قاضـى طباطبایى ۱۰/ ۸/۵۸ و دکتر محمـد مفتح ۲۸/۹/۵۸ و حاج مهدى عراقـى و پسـرش ۴/۶/۵۸ تـرور کـرد و در تـرور آقـایان هـاشمـى رفسنجـانـى و مـوسـوى اردبیلـى نـاکـام مـاند .

کمتر از دو ماه از پیروزى انقلاب نمـى گذشت که ۲ / ۹۸ درصد راى دهندگان در رفرانـدوم ۱۲ فروردین سال ۵۸ در یکـى از آزادتـریـن انتخـابـات تـاریخ ایـران رإى به استقـرار نظام جمهورى اسلامـى دادند و متعاقب آن انتخابات پیاپى براى تدویـن و تصـویب قانـون اساسـى و انتخاب نمایندگان مجلـس شـوراى اسلامـى برگزار گردید .

امام خمینى پـس از پیروزى انقلاب در تاریخ دهـم اسفنـد ۱۳۵۷ از تهران به قـم آمده بود و تازمان ابتلإ به بیمارى قلبى ۲ بهمـن ۱۳۵۸ ) در ایـن شهر بود . حضرت امام خمینى پس از ۳۹ روز مداوا در بیمارستان قلب تهران , مـوقتا در منزلى واقع در منطقه دربند تهران ساکـن شد و سپـس در تاریخ ۲۷ / ۲ / ۱۳۵۹ بنا به تمایل خـود به منزلـى محقر متعلق به یکـى از روحـانیـون ( حجه الاسلام ) سیـد مهدى امــــام جمارانـى ) در محله جماران نقل مکـان کـرد و تـا زمـان رحلت در همین منزل ماند .

در انتخابات اولیـن دوره ریاست جمهورى ایران ( ۵ / ۱۱ / ۱۳۵۸ ) و در حالیکه امام خمینـى در بیمارستان قلب تهران بستـرى بـود , آقاى ابـو الحسـن بنى صدر از رقباى خـود پیشـى گرفت . او که در آستانه پیـروزى انقلاب به کشـور بازگشته بـود بـا سخنـرانیهاى و ارأه کتابهاى خـویـش از خـود چهره اى مـذهبـى انقلابـى و اقتصاد دانى آگاه ارأه مى کرد .

امام خمینى در مراسـم حکم تنفیذ ریاست جمهورى وى فرمودند : مـن یک کلمه به آقاى بنى صدر تذکر مى دهم . این کلمه براى همه است: (( حب الدنیا راس کل خطیئـه)) کیـش شخصـیت آقاى بنى صدر و قدرت طلبـى وى مـانع از بکـار گیـرى ایـن نصیحت شـد. وحدت ملـى با اختلاف افکنیهاى بنـى صدر به مخاطره افتاده بـود .

سرانجام امام خمینى طـى حکمـى کـوتاه در ۲۰ خرداد ۱۳۶۰ بنى صدر را از فرماندهى کل قوا عزل و متعاقب آن مجلـس شوراى اسلامى رإى به بى کفایتى وى داد .

از این پـس منافقیـن رسما دست به اقدامات براندازى و فعالیتهاى تروریستـى زدندو سران و اعضاى آن در خانه هاى تیمى مخفى شدند . حزب جمهورى اسلامى در رإس حملات تروریستـى منافقیـن قرار داشت . ایـن حزب پـس از پیـروزى انقلاب بـا همت بزرگانـى همچـون حضـرات آقـایان : خـامنه اى , دکتـر بهشتـى , دکتـر بـاهنـر , هـاشمـى رفسنجانى , و موسـوى اردبیلى به منظور سازماندهى نیروهاى مومـن به راه امام خمینى و مقـابله بـا تحـرکات گـروهکهاى سیاسـى ضـد انقلاب تشکیل شده بود .

آیه الله خامنه اى روز ۶ تیر ماه ۱۳۶۰ بـر اثر انفجار بمبـى که منافقیـن در مسجـد ابـاذر تهران کـار گذاشته بـودنـد به هنگـام سخنرانـى مجروح گردیـد . فرداى آن روز فاجعه اى عظیـم به وقـوع پیوست . ۷۲ تـن از کار آمدتریـن عناصر نظام اسلامى و یاران امام خمینى که در میان آنان رئیـس دیوانعالى کشـور ( دکتر بهشتى ) , چند تـن از وزرا , تعدادى از نمایندگان مجلس شوراى اسلامى وجمعى از مسئولیـن قـوه قضـأیه وجمعى از منتفکـریـن و نـویسنـدگان و نیروهاى انقلابـى حضـور داشتند , در مقر حزب جمهور اسلامى بر اثر انفجار بمبى قوى که عامل نفوذى سازمان منافقیـن کار گذاشته بود , شهید شدند . دو ماه بعد در روز ۸ شهریـور ۱۳۶۰ آقاى محمد على رجایـى چهره محبـوب مردم ایران که بعد از عزل بنـى صدر از سـوى مردم به ریاست جمهورى انتخاب شده بود به همـران حجـه الاسلام دکتر محمـد جـواد باهنـر ( نخست وزیر ) در محل کار خـویـش با انفجار بمبى دیگر به شهادت رسیدند .

منافقین در نظر مردم ایران منفورتریـن مجرمینى هستند که هیچگاه جنایات جانیان مشهور تـاریخ معاصـر ایـران به آنان نمـى رسـد . علاوه بـر شهادت ۷۲ نفر از محبـوبتریـن شخصیتهاى نظام اسلامـى در انفجار مقـر حزب جمهورى اسلامـى وشهادت رئیـس جمهور و نخست وزیر ایران , چهره هاى برجسته دیگرى نیز بـوسیله اقـدامات تروریستـى منافقیـن از مردم ایران گرفته شـدنـد که مـى تـوان از ترور آیه الله صـدوقـى امام جمعه یزد ( ۱۱ / ۴ / ۶۱ ) , تـرور آیه الـله دستغیب امام جمعه شیراز ( ۲۰ / ۹ / ۶۰ ) , ترور آیه الله مدنـى امام جمعه تبـریز ( ۲۰ / ۶ / ۶۰ ) , آیه الله قـدوسـى به همراه سرتیپ دستجردى ( ۱۴ / ۶ ۶۰ ) و ترور حجه الاسلام هاشمـى نژاد ( ۷ / ۷ / ۶۰ ) و دهها شخصیت روحـانـى دیگـر نام بـرد که هـر یک در منطقه اى وسیع از ایران بـر دلهاى مـردم حکـومت داشتنـد و نقـش آفـرینـان نهضت امـام خمینـى بـودند.

جنگ تحمیلـى و دفـاع ۸ سـالهامام خمینى و ملت ایـران:

شکست طرحهاى برانـداز نظام جمهورى اسلامـى با استفاده از محاصره اقتصادى و سیاسـى که از سـوى آمـریکا در جهان پیگیرى مـى شـد و شکست ایـن کشـور در عملیات صحراى طبـس پـس از اشغال لانه جاسـوس آمریکا , و ناکامى در تجزیه کردستان , هیئت حاکمه ایـن کشور را در سال ۱۳۵۹ به سمت تجربه راه حل نظامى تمام عیار سـوق مـى داد

روحیه قـدرت طلبـى صـدام و خصـومتهاى مـرزى گذشته دو کشـور نیز شرایطـى ا یدهآل براى آمریکا پـدیـد مـى آورد تا به صـدام براى تجاوز و ا شغال نظامـى ایران چـراغ سبز داده و فرمان عملیات را صادر کند .

به هـر حـال ارتـش عراق در روز ۳۱ شهریـور ۱۳۵۹ تجـاوز گستـرده تظامى خـویـش را در طول ۱۲۸۰ کیلومتر مرز مشترک از شمالى تریـن نقطه مـرز مشتـرک با ایران تا بنـدر خـرمشهر و آبادان در جنـوب ایران آغاز کرد . همزمان هـواپیماهاى نظامى عراق فرودگاه تهران و منـاطق دیگر را( در سـاعت ۲ بعد از ظهر) بمبـاران کـردند.

ارتـش ایران که بر اثر حـوادث انقلاب به شدت آسیب دیده و از هـم گسیخته بـود , دوران اولیه بـازسـازى خـود را مـى گذراند.

سپاه تازه تإسیـس پـاسـداران انقلاب ا سلامـى که به فـرمان امام خمینـى تشکیل شـده بود در آغاز راه بـود و نیـرو , تجهیزات , و تجـربه کـافـى در روزهـاى نخست جنگ نداشت.

نخستیـن واکنشهاى امام خمینى واولین پیامها و سخنرانیهاى امام خمینى در رابطه بـا تجـاوز ارتـش عراق از لحـاظ شنـاخت شخصیت وى و نــوع فرماندهـى او بسیار جالب تـوجه است که در اینجا مجال بازگـویـى ظرافتها و ویژگیهاى آن نیست . امام خمینى بـى درنگ فرمان مقاومت صادر کرد .

قبلا فرمان امام خمینى مبنى بر بسیج عمومى و تشکیل ارتـش بیست میلیونى بـا استقبـال جـوانـان انقلابـى ایـران مـواجه و آمـوزش و اعزام بسیجیـان به جبهه هـا فضـاى ایـران را دگـرگـون سـاخته بــود . مـوفقیتهاى پیاپـى رزمنـدگان سپـاه اسلام آثـار شکست را در جبهه بعثیها نمایان ساخت .

انـواع سلاحهاى پیشرفته اى که حتـى در شـرایط صلح نیز تهیه آنها دشـوار و به چنـدیـن سال پیگیـرى و مذاکـره و امتیاز دادن نیاز داشت به سـرعت در اختیـار صـدام قـرار گرفت.

مـوشکهاى اگزوسه و هواپیماهاى سوپراتاندارد فرانسـوى از آنجمله اند . امام خمینى در شرایطـى دفاع مقدس ملت را هدایت مى کرد که جمهورى اسلامى رسما از سـوى آمریکا و اروپا تحریـم تسلیحاتى شده بود و براى یافتـن یک قطعه هواپیماهایش مى بایست ماهها وقت صرف کند .

سقوط صدام به دست سپاه اسلام کوس شکست چندیـن قدرت بزرگ جهان را در مقابله بـا انقلاب اسلامـى به صـدا در مـى آورد . اینک بـرخلاف گذشته همه تلاشهاى آمـریکا و شـوراى امنیت بـر مسـدود کـردن راه پیشروى رزمندگان ایرانـى و جلـوگیرى از سقـوط صدام متمرکز شـده بـود . قطعنامه ۵۹۸ شـوراى امنیت از تصویب گذشت . ایـن قطعنامه قسمت عمـده نظرات و شرایط قبلـى ایران براى ترک نبـرد را که از آغاز دفاع خـویـش بر آنها اصرار مـى ورزید ولـى سازمانهاى بیـن المللـى به امید پیروزى صدام زیر بار نمى رفتند , پذیرفته بـود

ایـن گروه در پایان بررسى به اتفاق آرإ نظر خـویـش را مبنى بر آماده بـودن شـرایط بـراى اثبـات حقانیت جمهورى اسلامـى در دفاع مقـدس ۸ ساله و تـرک مخـاصمه بـر اساس مفاد قطعنامه ۵۹۸ بـود .

پیـام امـام خمینـى معروف به پیـام قبـول قطعنـامه تعبیـر امام خمینـى از پذیـرش قطعنامه به عنـوان جام زهـر خـود حقایقـى ناگفته دارد و حاوى نکات ظریف بسیارى است که بیان آنها در ایـن مقاله نمـى گنجـد و فقط به ذکر فـرازى از پیام امام خمینىدر ایـن رابطه بسنـده مـى شـود : و اما در مـورد قبـول قطعنامه که حقیقتا مسئله بسیار تلخ و ناگـوارى براى همه و خصـوصا براى مـن بود , ایـن است که مـن تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در چنگ بـودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجراى آن مـى دیدم ولى به واسطه حـوادث و عواملـى که از ذکر آن فـعلا خـوددارى مـى کنـم و بـه امید خـداوند در آینده روشـن خواهد شد و با تـوجه به نظر تمامى کارشناسان سیاسى و نظامى سطح بالاى کشور که مـن به تعهد و دلسوزى و صداقت آنان اعتماد دارم , با قبول قطعنامه و آتـش بس موافقت نمودم و در مقطع کنونى آن را به مصلحت انقلاب و نظام مى دانـم و خـدا مـى دانـد که اگر نبـود انگیزه اى که همه ما و عزت و اعتبار مـا بـایـد در مسیـر مصلحت اسلام و مسلمین قربانى شـود هرگز راضـى به ایـن عمل نمى بـودم و مـرگ و شهادت بـرایـم گـواراتـر بـود.

اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالى گردن نهیم ومسلـم ملت قهرمـان و دلاور ایـران نیز چنیـن بـوده و خـواهـد بـود …

از جمله شگفتیهاى دوران طـولانـى دفاع مقـدس ملت ایـران آنکه در تمام ایـن مـدت مردم ایران نشاط خـود را براى سازندگـى و جبران خـرابیهاى به ارث مانده از رژیـم سابق هیچگاه از دست ندادنـد و در همیـن مـدت علاوه بر اداره کامل امـور جبهه ها , طرحهاى بزرگ بازسازى و نوسازى کشـور از پروژه هاى عظیـم سد سازى و راه سازى گرفته تا طرحهاى توسعه اکتشافات و بهره بـردارى نفتـى و تـوسعه نیروگاههاى انرژى و بهسازى امور کشاوزرى و افزایـش دانشگاهها و مراکز تحقیقاتى کشـور و دیگر امـور مربـوط به تـوسعه ملى را با جدیت دنبال کردند .

امـام خمینـى در تــــاریخ ۴ / ۲ / ۱۳۶۸ به منظور اصلاح و تکمیل ارکان تشکیلات نظام اسلامى طى نامه اى به رئیـس جمهور وقت ( حضرت آیه الله خـامنه اى ) هیئتـى از صـاحب نظران و کـارشنـاسـان را مسئول بررسى و تـدویـن اصلاحات لازم در قانـون اساسـى بـر اساس ۸ محور تعیین شده در همیـن نامه نمود . اصلاح مواد مربوط به شرایط رهبـرى , تمرکز در قـوه مجـریه و قضأیه و صـدا و سیما و وظایف مجمع تشخیص مصحلت نظام از اهـم ایـن موارد بود . مواد اصلاح شده قـانـون اسـاسـى در تـــــاریخ ۱۲ آذر ۱۳۶۸ ( بعد از رحلت ) به رفرانـدوم عمـومـى گذاشته و با اکثریت مطلق آرإ به تإیید ملت ایران رسید .

دفـاع از پیامبـر اسلام و ارزشهاى دینـى آخـریـن رویارویـى امام خمینى با غرب:

ماجـراى تـدویـن و انتشار وسیع کتاب مبتذل آیات شیطانـى نـوشته سلمان رشدى و حمایت رسمـى دولتهاى غربـى از آن سر آغازى بر فصل تهاجـم فرهنگى بـود . امام خمینى با تـوجه به دلایل و واقعیتهاى فـوق در تاریخ ۲۵ / ۱۱ / ۱۳۶۷ در ضمـن چند سطر کـوتاه با صـدور حکـم ارتداد و اعدام سلمانى رشدى و ناشریـن مطلع از محتواى کفر آمیز ایـن کتـاب , انقلابـى دیگـر بـر پـا کرد.

سالهاى آخر عمر امام خمینى و حوادث ناگوار:

چند حادثه در ایـن سالها اتفاق افتاد که اثر آن بر روح و خاطرهامام خمینى سنگینى مى کرد . یکى از ایـن حوادث , شهادت مظلومانه حجاج بیت الله الحرام در کنار خانه خدا و در مراسـم حج سال ۱۳۶۶ بود.

در پهنه مسأل داخلى نیز شرایطـى که منجر به برکنارى قأم مقام رهبـرى از سـوى امام خمینـى ( در تاریخ ۸ / ۱ / ۶۸ ) گردیـد از جمله حوادث ناگوار دیگر بـود ) امام خمینى درآخریـن نامه اى که خطاب به وى نـوشت و منجر به پذیرش استعفا و برکنارى او از قأم مقام رهبرى گردید ایـن نکته را تصریح کرده بـود که او از ابتدا با انتخاب آقاى منتظرى به عنـوان رهبر آینده نظام اسلامـى مخالف بوده و ایشـان را فاقد طاقت لازم براى پذیرش این مسئولیت سنگیـن و خطیر و مشکل مى دانسته است .

 

رحلت امـام خمینـى :

 

 

زندگینامه امام خمینی امام خمینی زندگی نامه امام خمینی

 

در آستـانه نیمه خـرداد سـال ۱۳۶۸ خـود را در آماده ملاقات عزیزى مى کرد که تمام عمرش را براى جلب رضاى او صرف کرده بـود و قامتش جز در بـرابـر او , در مـقابل هیچ قدرتى خـم نشده , و چشـمانش جز براى او گریه نکرده بـود . سروده هاى عارفانه اش همه حاکى از درد فـراق و بیان عطـش لحظه وصال محبوب بـود . و اینک ایـن لحظه شکـوهمنـد بـراى او , و جانــکاه و تحمل ناپذیر بـراى پیروانـش , فـرا مـى رسید .امـام خمینـى خـود در وصیتنامه اش نـوشـته است : با دلى آرام و قلبـى مطمئن و روحى شاد و ضمیرى امیدوار به فضل خدا از خدمت خـواهران و برادران مرخص و به سـوى جایگاه ابــدى سفر مى کنـم و به دعاى خیر شما احتیاج مبرم دارم و از خداى رحمن و رحیـم مى خـواهـم که عذرم را در کوتاهى خدمت و قصـور و تقصیر بپذیـرد و از مـلت امـیدوارم که عذرم را در کـوتاهى ها و قصـور و تقصیـرها بـپذیـرنـد و بـا قــدرت و تصمیـم و اراده بــه پیش بروند.

 

ساعت ۲۰ / ۲۲ بعداز ظهر روز شنبه سیزدهـم خـرداد ماه سـال ۱۳۶۸ لحظه وصال بـود . قــلبـى از کار ایستـاد که میلیـونها قلــب را بـه نور خدا و معنـویت احـیاء کرده بـود.

 

 

زندگینامه امام خمینی امام خمینی زندگی نامه امام خمینی

 

 

************************

**************

روز شمار برخی مبارزات و تبعیدهای حضرت امام خمینى (ره)
۱۶ مهرماه سال ۱۳۴۱ جلسه مهم حضرت امام خمینى (ره) با مراجع قم در رابطه با انجمنهاى ایالتى و ولایتى

۱۱ آذر ماه سال ۱۳۴۱ لغو تصویبنامه ساختگى انجمنهاى ایالتى و ولایتى به دنبال مبارزات پیگیر حضرت امام خمینى (ره) و صدور پیام حضرت امام خمینى (ره) در مورد ختم این غائله

۲ بهمن سال ۱۳۴۱ تحریم رفراندوم غیر قانونى و قلابى شاه از سوى حضرت امام خمینى (ره)

۲ فروردین ماه سال ۱۳۴۲ فاجعه خونین مدرسه فیضیه به دست عمال رژیم شاه
۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ دستگیرى شبانه حضرت امام خمینى (ره) . قیام تاریخى ملت ایران در اعتراض به دستگیرى حضرت امام (ره)
۴ تیرماه سال ۱۳۴۲ انتقال حضرت امام خمینى (ره) از پادگان قصر به سلولى در عشرت آباد.
۲۱ فرودین سال ۱۳۴۳ سخنرانى تاریخى حضرت امام خمینى (ره) در مسجد اعظم قم پس از آزادى از حبس و حصر.
۴ آبان ۱۳۴۳ سخنرانى کوبنده حضرت امام خمینى (ره) به مناسبت طرح اسارتبار کاپیتولاسیون.
۱۳ آبان ۱۳۴۳ بازداشت و تبعید حضرت امام خمینى (ره) به ترکیه
۲۱ آبان سال ۱۳۴۳ انتقال حضرت امام خمینى (ره) از آنکارا به بورساى ترکیه
۱۳ مهرماه سال ۱۳۴۴ انتقال حضرت امام خمینى (ره) از ترکیه به بغداد
۱۶ مهرماه ۱۳۴۴ حرکت امام خمینى (ره) از سامرا به کربلا بعد از تبعید به عراق
۲۳ مهرماه ۱۳۴۴ ورود و استقرار حضرت امام خمینى در نجف بعد از تبعید به عراق
۲۳ آبان ۱۳۴۴ شروع درسهاى حوزه‏اى حضرت امام خمینى در نجف پس از تبعید به عراق
۱۲ اردیبهشت ۱۳۵۶ پیام حضرت امام خمینى (ره) به مناسبت چهلم شهداى قم
۲ مهرماه ۱۳۵۷ محاصره منزل حضرت امام خمینى (ره) توسط نیروهاى بعثى عراق
۱۰ مهرماه ۱۳۵۷ هجرت حضرت امام خمینى (ره) از عراق به سوى کویت
۱۳ مهرماه ۱۳۵۷ هجرت حضرت امام خمینى (ره) از عراق به فرانسه
۱۲ بهمن ۱۳۵۷ بازگشت امام خمینى (ره) به میهن اسلامى پس از ۱۵ سال تبعید.

 

نظرات[۰] | دسته: فرهنگی | نويسنده: yahya abdovali | ادامه مطلب...

 
زندگی نامه شهیدمصطفی چمران پيوند ثابت

بِسْمِ‏الله الرََّّحْمنِ الرََّّحیمِ

من‏المؤمنین‏رجال‏صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی‏نحبه و منهم من ینتظر و مابدلوا تبدیلا.

«قرآن کریم- الاحزاب آیه۲۳»

سخن گفتن از شهیدی با ابعاد گوناگون، ‌از اسوه‏ای که جمع اضداد بود، از آهن و اشک، ‌از شیر بیشه نبرد و عارف شب‏های قیرگون، از پدر یتیمان و دشمن سرسخت کافران بسیار سخت بلکه محال است.

سخن گفتن از شهید دکتر مصطفی چمران، این مرد عمل و نه مرد سخن، این نمونه کامل هجرت، جهاد و شهادت، این شاگرد مکتب علی(ع)، این مالک‏اشتر جنوب لبنان و حمزه کربلای خوزستان سخت و دشوار است. چرا که حتی نمی‏توان یکی از ابعاد وجودی او را آنگونه که هست، توصیف کرد و نبایست انتظار داشت که بتوانیم تصویر کاملی در این مختصر از او ترسیم نمایئم، که مردان و رهروان راه علی(ع) و حسین(ع) را با این کلمات مادی و معیارهای خاکی نمی‏شود توصیف نمود و سنجید.

این مروری است گذرا و سریع، بر حیات کوتاه اما پرحادثه و سراسر تلاش، ایثار، عشق و فداکاری شهید دکتر مصطفی چمران.

تـولد:

دکتر مصطفی چمران در سال ۱۳۱۱ در تهران، خیابان پانزده خرداد، بازار آهنگرها، سرپولک متولد شد.

تحصیـلات:

وی تحصیلات خود را در مدرسه انتصاریه، نزدیک پامنار، آغاز کرد و در دارالفنون و البرز دوران متوسطه را گذراند؛ در دانشکده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در سال ۱۳۳۶ در رشته الکترومکانیک فارغ‏التحصیل شد و یک‏سال به تدریس در دانشکده‌ فنی پرداخت.

وی در همه دوران تحصیل شاگرد اول بود. در سال ۱۳۳۷ با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز به امریکا اعزام شد و پس از تحقیقات‏علمی در جمع معروف‏ترین دانشمندان جهان در دانشگاه کالیفرنیا و معتبرترین دانشگاه امریکا –برکلی- با ممتازترین درجه علمی موفق به اخذ دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما گردید.


فعـالیت‏های اجتماعی:

از ۱۵سالگی در درس تفسیر قرآن مرحوم آیت‏الله طالقانی، در مسجد هدایت، و درس فلسفه و منطق استاد شهید مرتضی مطهری و بعضی از اساتید دیگر شرکت می‏کرد و از اولین اعضاء انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بود. در مبارزات سیاسی دوران دکتر مصدق از مجلس چهاردهم تا ملی شدن صنعت‏نفت شرکت داشت و از عناصر پرتلاش در پاسداری از نهضت‏ملی ایران در کشمکش‏های مرگ و حیات این دوره بود. بعد از کودتای ننگین ۲۸ مرداد و سقوط حکومت دکتر مصدق،‌ به نهضت مقاومت ملی ایران پیوست و سخت‏ترین مبارزه‏ها و مسئولیت‏های او علیه استبداد و استعمار شروع شد و تا زمان مهاجرت از ایران، بدون خستگی و با همه قدرت خود، علیه نظام طاغوتی شاه جنگید و خطرناک‏ترین مأموریت‏ها را در سخت‏‏ترین شرایط با پیروزی به انجام رسانید.

در امریکا، با همکاری بعضی از دوستانش، برای اولین‏بار انجمن اسلامی دانشجویان امریکا را پایه‏ریزی کرد و از مؤسسین انجمن دانشجویان ایرانی در کالیفرنیا و از فعالین انجمن دانشجویان ایرانی در امریکا به شمار می‏رفت که به دلیل این فعالیت‏ها، بورس تحصیلی شاگرد ممتازی وی از سوی رژیم شاه قطع می‏شود. پس از قیام خونین ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ و سرکوب ظاهری مبارزات مردم مسلمان به رهبری امام‏خمینی(ره) دست به اقدامی جسورانه و سرنوشت‏ساز می‏زند و همه پل‏ها را پشت‏سر خود خراب می‏کند و به همراه بعضی از دوستان مؤمن و هم‏فکر، رهسپار مصر می‏شود و مدت دو سال، در زمان عبدالناصر،‌ سخت‏ترین دوره‏های چریکی و جنگ‏های پارتیزانی را می‏آموزد و به عنوان بهترین شاگرد این دوره شناخته می‏شود و فوراً مسئولیت تعلیم چریکی مبارزان ایرانی به عهده او گذارده می‏شود.

به علت برخورداری از بینش عمیق مذهبی، از ملی‏گرایی ورای اسلام گریزان بود و وقتی در مصر مشاهده کرد که جریان ناسیونالیسم عربی باعث تفرقه مسلمین می‏شود، به جمال عبدالناصر اعتراض کرد و ناصر ضمن پذیرش این اعتراض گفت که جریان ناسیونالیسم عربی آنقدر قوی است که نمی‏توان به راحتی با آن مقابله کرد و با تأسف تأکید می‏کند که مات هنوز نمی‏دانیم که بیشتر این تحریکات از ناحیه دشمن و برای ایجاد تفرقه در بین مسلمانان است. به دنبال آن، به چمران و یارانش اجازه می‏دهد که در مصر نظرات خود را بیان کنند.

در لبنـان:

بعد از وفات عبدالناصر، ایجاد پایگاه چریکی مستقل، برای تعلیم مبارزان ایرانی، ضرورت پیدا می‏کند و لذا دکتر چمران رهسپار لبنان می‏شود تا چنین پایگاهی را تأسیس کند.

او به کمک امام موسی‏صدر، رهبر شیعیان لبنان، حرکت محرومین و سپس جناح نظامی آن، سازمان «امل» را براساس اصول و مبانی اسلامی پی‏ریزی نموده که در میان توطئه‏ها و دشمنی‏های چپ و راست، با تکیه بر ایمان به خدا و با اسلحه شهادت، خط راستین اسلام انقلابی را پیاده می‏کند و علی‏گونه در معرکه‏های مرگ و حیات به آغوش گرداب خطر فرو می‏رود و در طوفان‏های سهمناک سرنوشت، حسین‏وار به استقبال شهادت می‏تازد و پرچم خونین تشیع را در برابر جبارترین ستم‏گران روزگار، صهیونیزم اشغال‏گر و هم‏دستان خونخوار آنها، راست‏گرایان «فالانژ»، به اهتزاز درمی‏آورد و از قلب بیروت سوخته و خراب تا قله‏های بلند کوه‏های جبل‏عامل و در مرزهای فلسطین اشغال شده از خود قهرمانی‏ها به یادگار گذاشته؛ در قلب محرومین و مستضعفین شیعه جای گرفته و شرح این مبارزات افتخارآمیز با قلمی سرخ و به شهادت خون پاک شهدای لبنان، بر کف خیابان‏های داغ و بر دامنه کوه‏های مرزی اسرائیل برای ابد ثبت گردیده است.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران:

دکتر چمران با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران، بعد از ۲۳ سال هجرت، به وطن باز می‏گردد. همه تجربیات انقلابی و علمی خود را در خدمت انقلاب می‏گذارد؛ خاموش و آرام ولی فعالانه و قاطعانه به سازندگی می‏پردازد و همه تلاش خود را صرف تربیت اولین گروه‏های پاسداران انقلاب در سعدآباد می‏کند. سپس در شغل معاونت نخست‏وزیر در امور انقلاب شب و روز خود را به خطر می‏اندازد تا سریع‏تر و قاطعانه‏تر مسئله کردستان را فیصله دهد تا اینکه بالاخره در قضیه فراموش ناشدنی «پاوه» قدرت ایمان و اراده آهینن و شجاعت و فداکاری او بر همگان ثابت می‏گردد.

در کردستـان:

در آن شب مخوف پاوه، همه امیدها قطع شده بود و فقط چند پاسدار مجروح، خسته و دل‏شکسته در میان هزاران دشمن مسلح به محاصره افتاده بودند. اکثریت پاسداران قتل‏عام شده بودند و همه شهر و تمام پستی و بلندی‏ها به دست دشمن افتاده بود و موج نیروهای خونخوار دشمن لحظه به ‏لحظه نزدیک‏تر می‏شد. باران گلوله می‏بارید و می‏رفت تا آخرین نقطه مقاومت نیز در خون پاسداران غرق گردد. ولی دکتر چمران با شهامت و شجاعت و ایثارگری فراوان توانست این شب هولناک را با پیروزی به صبح امید متصل کند و جان پاسداران باقی‏مانده را نجات دهد و شهر مصیبت‏زده را از سقوط حتمی برهاند.

آنگاه فرمان انقلابی امام‏خمینی(ره) صادر شد. فرماندهی کل قوا را به دست گرفت و به ارتش فرمان داد تا در ۲۴ ساعت خود را به پاوه برساند و فرماندهی منطقه نیز به عهده دکتر چمران واگذار شد.

رزمندگان از جان گذشته انقلاب، اعم از سرباز و پاسدار به حرکت درآمدند و همه تجارب انقلابی، ایمان، فداکاری، شجاعت،‌قدرت رهبری و برنامه‏ریزی دکتر چمران در اختیار نیروهای انقلاب قرار گرفت و عالی‏ترین مظاهر انقلابی و شکوهمندترین قهرمانی‏ها به وقوع پیوست و در عرض ۱۵ روز شهرها و راه‏ها و مواضع استراتژیک کردستان به تصرف نیروهای انقلاب اسلامی درآمد و کردستان از خطر حتمی نجات یافت و مردم مسلمان کرد با شادی و شعف به استقبال این پیروزی رفتند.

وزارت دفـاع:

دکتر چمران بعد از این پیروزی بی‏نظیر به تهران احضار شد و از طرف رهبر عالیقدر انقلاب، امام‏خمینی(ره)، به وزارت دفاع منصوب گردید.

در پست جدید، برای تغییر و تحول ارتش از یک نظام طاغوتی، به یک سلسله برنامه‏های وسیع بنیادی دست زد که پاک‏سازی ارتش و پیاده کردن برنامه‏های اصلاحی از این قبیل است تا به یاری خدا و پشتیبانی ملت، ارتشی به وجود آید که پاسدار انقلاب و امنیت  استقلال کشور باشد و رسالت مقدس اسلامی ما را به سرمنزل مقصود برساند.

مجلـس:

دکتر مصطفی چمران در اولین دور انتخابات مجلس شورای اسلامی، از سوی مردم تهران به نمایندگی انتخاب شد و تصمیم داشت در تدوین قوانین و نظام جدید انقلابی، بخصوص در ارتش،‌ حداکثر سعی و تلاش خود را بکند تا ساختار گذشته ‌ارتش به نظامی انقلابی و شایسته ارتش اسلامی تبدیل شود. در یکی از نیایش‏های خود بعد از انتخاب نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی، اینسان خدا را شکر می‏گوید: «خدایا، مردم آنقدر به من  محبت کرده‏اند و آنچنان مرا از باران لطف و محبت خود سرشار کرده‏اند که به راستی خجلم و آنقدر خود را کوچک می‏بینم که نمی‏توانم از عهده آن به درآیم. خدایا، تو به من فرصت ده، توانایی ده تا بتوانم از عهده برآیم و شایسته این همه مهر و محبت باشم.»

وی سپس به نمایندگی رهبر کبیر انقلاب اسلامی در شورایعالی دفاع منصوب شد و مأموریت یافت تا بطور مرتب گزارش کار ارتش را ارائه کند.

در خوزستـان:

گروهی از رزمندگان داوطلب، به گِرد او جمع شدند و او با تربیت و سازماندهی آنان، ستاد جنگ‏های نامنظم را در اهواز تشکیل داد. این گروه کم‏کم قوت گرفت و منسجم شد و خدمات زیادی انجام داد. تنها کسانی که از نزدیک شاهد ماجراهای تلخ و شیرین،‌ پیروزی‏ها و شکست‏ها، شهامت‏ها و شهادت‏ها و ایثارگری‏های آنان بودند، به گوشه‏ای از این خدمات که دکترچمران شخصاً مایل به تبلیغ و بازگویی آنها نبود، آگاهی دارند.

ایجاد واحد مهندسی فعال برای ستاد جنگ‏های نامنظم یکی از این برنامه‏ها بود که به کمک آن، جاده‏های نظامی به سرعت در نقاط مختلف ساخته شد و با نصب پمپ‏های آب در کنار رود کارون و احداث یک کانال به طول حدود بیست کیلومتر و عرض یک متر در مدتی حدود یک‏ماه، آب کارون را به طرف تانک‏های دشمن روانه ساخت، به طوری که آنها مجبور شدند چند کیلومتر عقب‏نشینی کنند و سدی عظیم مقابل خود بسازند و با این عمل فکر تسخیر اهواز را برای همیشه از سر به دور دارند.

یکی از کارهای مهم و اساسی او از همان روزهای اول، ایجاد هماهنگی بین ارتش، سپاه و نیروهای داوطلب مردمی بود که در منطقه حضور داشتند. بازده این حرکت و شیوه جنگ مردمی و هماهنگی کامل بین نیروهای موجود، تاکتیک تقریباً جدید جنگی بود؛ چیزی که ابرقدرت‏ها قبلاً فکر آن را نکرده بودند. متأسفانه این هماهنگی در خرمشهر بوجود نیامد و نیروهای مردمی تنها ماندند. او تصمیم داشت به خرمشهر نیز برود، ولی به علت عدم وجود فرماندهی مشخص در آنجا و خطر سقوط جدی اهواز، موفق نشد ولی چندین‏بار نیروهایی بین دویست تا یک‏هزار نفر را سازماندهی کرده و به خرمشهر فرستاد و آنان به کمک دیگر برادران مقاوم خود توانستند در جنگی نابرابر مقابل حملات پیاپی دشمن تا مدت‏ها مقاومت کنند.

محرم ماه شهادت و پیروزی سوسنگرد:

پس از یأس دشمن از تسخیر اهواز، صدام سخت به فتح سوسنگرد دل‏بسته بود تا رویای قادسیه را تکمیل کند و برای دومین‏بار به آن شهر مظلوم حمله کرد و سه روز تانک‏های او شهر را در محاصره گرفتند و روز سوم تعدادی از آنان توانستند به داخل شهر راه یابند.

دکتر چمران که از محاصره تعدادی از یاران و رزمندگان شجاع خود در آن شهر سخت برآشفته بود، ‌با فشار و تلاش فراوان خود و آیت‏الله خامنه‏ای، ارتش را آماده ساخت که برای اولین‏بار دست به یک حمله خطرناک و حماسه‏‏آفرین نابرابر بزند و خود نیز نیروهای مردمی و سپاه پاسداران را در کنار ارتش سازماندهی کرد و با نظمی نو و شیوه‏ای جدید از جانب جاده اهواز- سوسنگرد  به دشمن یورش بردند. شهیدچمران پیشاپیش یارانش، به شوق کمک و دیدار برادران محاصره شده در سوسنگرد، به سوی این شهر می‏شتافت که در محاصره تانک‏های دشمن قرار گرفت. او سایر رزمندگان را به سوی دیگری فرستاد تا نجات یابند و خود را به حلقه‌ محاصره دشمن انداخت؛ چون آنجا خطر بیشتر بود و او همیشه به دامان خطر فرو می‏رفت. در این هنگام بود که نبرد سختی درگرفت؛ نیروهای کماندوی دشمن از پشت تانک‏ها به او حمله کردند و او همچون شیری در میدان، در مصاف با دشمن متجاوز از نقطه‏ای به نقطه‏ای دیگر و از سنگری به سنگری دیگر می‏رفت. کماندوهای دشمن او را زیر رگبار گلوله خود گرفته بودند، تانک‏ها به سوی او تیراندازی می‏کردند و او شجاعانه بدون هراس از انبوه دشمن و آتش شدید آنها سریع، چابک، برافروخته و شادان از شوق شهادت در رکاب حسین(ع) و در راه حسین(ع). در روز قبل از تاسوعا، به آتش آنها پاسخ گفته و هر لحظه سنگر خود را تغییر می‏داد. در همین اثناء، هم‏رزم باوفایش به شهادت رسید و او یک‏تنه به نبرد حسین‏گونه خود ادامه می‏داد و به سوی دشمن حمله می‏برد. هرچه تنور جنگ گرم‏تر کی‏شد و آتش حمله بیشتر زبانه می‏کشید، چهره ملکوتی او، این مرد راستین خدا و سرباز حسین(ع)، گلگون‏تر وشوق به شهادتش افزون‏تر می‏شد تا آنکه در حین «رقص چنین میانه میدان» از دو قسمت پای چپ زخمی شد. خون گرم او با خاک کربلای خوزستان درهم آمیخت و نقشی زیبا از شجاعت و عشق به شهادت و تلاش خالصانه در راه خدا آفرید و هنوز هم گرمی قطرات خون او گرمی‏بخش رزمندگان باوفای اسلام و سرخی خونش الهام‏بخش پیروزی نهایی و بزرگ آنان است.

با پای زخمی بر یک کامیون عراقی حمله برد. سربازان صدام از یورش این شیر میدان گریخته و او به کمک جوان چابک دیگری که خود را به مهلکه رسانده بود، به داخل کامیون نشست و با لبانی متبسم، دیگران را نوید پیروزی می‏داد.

خبر زخمی شدن سردار پرافتخار اسلام، در نزدیکی دروازه سوسنگرد، شور و هیجانی آمیخته با خشم و اراده و شجاعت در یاران او و سایر رزمندگان افکند که بی‏محابا به پیش تاختند و شهر قهرمان و مظلوم سوسنگرد و جان چند صد تن رزمنده مؤمن را از چنگال صدامیان نجات بخشیدند. دکتر چمران با همان کامیونی که خود را به بیمارستانی در اهواز رسانید و بستری شد، اما بیش از یک شب در بیمارستان نماند و بعد از آن به مقر ستاد جنگ‏های نامنظم و دوباره با پای زخمی و دردمند به ارشاد یاران وفادار خود پرداخت. جالب اینجا بود که در همان شبی که در بیمارستان بستری بود، جلسه مشورتی فرماندهان نظامی (تیمسار شهیدفلاحی، فرمانده لشگر ۹۲، شهید کلاهدوز، مسئولین سپاه و سرهنگ محمد سلیمی که رئیس ستاد او بود)، استاندار خوزستان و نماینده امام در سپاه پاسداران (شهیدمحلاتی) در کنار تخت او در بیمارستان تشکیل شد و درهمان حال و همان شب، پیشنهاد حمله به ارتفاعات الله‏کبر را مطرح کرد.

آغاز حرکت مجدد:

به رغم اصرار و پیشنهاد مسئولین و دوستانش، حاضر به ترک اهواز و ستاد جنگ‏های نامنظم و حرکت به تهران برای معالجه نشد و تمام مدت را در همان ستاد گذراند، در حالی که در کنار بسترش و در مقابلش نقشه‏های نظامی منطقه، مقدار پیشروی دشمن و حرکت نیروهای خودی نصب شده بود و او که قدرت و یارای به جبهه رفتن نداشت، دائماً به آنها می‏نگریست و مرتب طرح‏های جالب و پیشنهادات سازنده در زمینه‏های مختلف نظامی، مهندسی و حتی فرهنگی ارائه می‏داد. کم‏کم زخم‏های پای او التیام می‏یافت و او دیگر نمی‏توانست سکون را تحمل  کند و با چوب زیربغل به پا خاست و بازهم آماده رفتن به جبهه شد.

به دنبال نبرد بیست و هشتم صفر (پانزدهم دی‏ماه ۵۹) که منجر به شکست قسمتی از نیروهای ماشد و فاجعه هویزه به بار آمد، دیگر تاب نشستن نیاورد، تعدادی از رزمندگان شجاع و جان بر کف را از جبهه فرسیه انتخاب کرد و با چند هلیکوپتر که خود فرماندهی آنها را بر عهده داشت، با همان چوب زیربغل دست به عملی بی‏سابقه و انتحاری زد. او در حالی که از درد جنگ به خود می‏پیچید و از ناراحتی می‏خروشید، آماده حمله به نیروهای پشت جبهه و تدارکاتی دشمن در جاده جفیر به طلایه شد که به خاطر آتش شدید دشمن، هلیکوپترها نتوانستند از سد آتش آنها از منطقه هویزه بگذرند و حمله هوایی دشمن هلیکوپترها را مجبور به بازگشت ساخت که وی از این بازگشت سخت ناراحت و عصبانی بود.

دیدار امام امت:

بالاخره در اسفند ماه ۵۹ چوب زیربغل را نیز کنار گذاشت و با کمی ناراحتی راه می‏رفت و همراه با هم‏رزمانش از یکایک جبهه‏های نبرد در اهواز دیدن کرد.

پس از زخمی شدن، ‌اولین‏بار، برای دیدار با امام امت و عرض گزارش عازم تهران شد. به حضور امام رسید و حوادثی را که اتفاق افتاده بود و شرح مختصر عملیات و پیشنهادات خود را ارائه داد. امام امت(ره) پدرانه و با ملاطفت خاصی به سخنانش گوش می‏داد، او و همه رزمندگان را دعا می‏کرد و رهنمودهای لازم را ارائه می‏داد.

دکتر چمران از سکون و عدم تحرکی که در جبهه‏ها وجود داشت دائماً رنج می‏برد و تلاش می‏کرد که با ارائه پیشنهادات و برنامه‏های ابتکاری حرکتی بوجود آورد و اغلب این حرکت‏ها را توسط رزمندگان شجاع و جان‏برکف ستاد نیز عملی می‏ساخت. او اصرار داشت که هرچه زودتر به تپه‏های الله‏اکبر و سپس به بستان حمله شود و خود را به تنگ چزابه که نزدیکی مرز است، رسانده تا ارتباط شمالی و جنوبی نیروهای عراقی و مرز پیوسته آنان قطع شود. بالاخره در سی‏ویکم اردیبهشت ماه سال شصت، با یک حمله‌ هماهنگ و برق‏آسا، ارتفاعات الله‏اکبر فتح شد که پس از پیروزی سوسنگرد بزرگترین پیروزی تا آن زمان بود. شهید چمران به همراه رزمندگان شجاع اسلام در زمره اولین کسانی بود که پای به ارتفاعات الله‏اکبر گذاشت؛ درحالی که دشمن زبون هنوز در نقاطی مقاومت می‏کرد. او و فرمانده شجاعش ایرج رستمی، دو روز بعد، با تعدادی از جان برکفان و یاران خود توانستند با فداکاری و قدرت تمام تپه‏های شحیطیه (شاهسوند) را به تصرف درآوردند، درحالی که دیگران در هاله‏ای از ناباوری به این اقدام جسورانه می‏نگریستند.

پس از پیروزی ارتفاعات الله‏اکبر، اصرار داشت نیروهای ما هرچه زودتر، قبل از اینکه دشمن بتواند استحکاماتی برای خود ایجاد کند، به سوی بستان سرازیر شوند که این کار عملی نشد و شهیدچمران خود طرح تسخیر دهلاویه را با ایثار و گذشت و فداکاری جان بر کف ستاد جنگ‏های نامنظم و به فرماندهی ایرج رستمی عملی ساخت.

فتح دهلاویه، در نوع خود عملی جسورانه و خطرناک و غرورآفرین بود. نیروهای مؤمن ستاد پلی بر روی رودخانه کرخه زدند، پلی ابتکاری و چریکی که خود ساخته بودند. از رودخانه عبور کردند و به قلب دشمن تاختند و دهلاویه را به یاری خدای برگ فتح کردند. این اولین پیروزی پس از عزل بنی‏صدر از فرماندهی کل قوا بود که به عنوان طلیعه پیروزی‏های دیگر به حساب آمد.

در سی‏ام خردادماه سال شصت، یعنی یک‏ماه پس از پیروزی ارتفاعات الله‏اکبر، در جلسه فوق‏العاده شورایعالی دفاع در اهواز با حضور مرحوم آیت‏الله اشراقی شرکت و از عدم تحرک وسکون نیروها انتقاد کرد و پیشنهادات نظامی خود، از جمله حمله به بستان را ارائه داد.

این آخرین جلسه شورایعالی دفاع بود که شهیدچمران در آن شرکت داشت و فردای آن روز، روز غم‏انگیز و بسیار سخت و هولناکی بود.

به سوی قربانگاه:

در سحرگاه سی‏ویکم خردادماه شصت، ایرج رستمی فرمانده منطقه دهلاویه به شهادت رسید و شهید دکترچمران به شدت از این حادثه افسرده و ناراحت بود. غمی مرموز همه رزمندگان ستاد، بخصوص رزمندگان و دوستان رستمی را فرا گرفته بود. دسته‏ای از دوستان صمیمی او می‏گریستند و گروهی دیگر مبهوت فقط به هم می‏نگریستند. از در و دیوار، ‌از جبهه و شهر، بوی مرگ و نسیم شهادت می‏وزید و گویی همه در سکوتی مرگبار منتظر حادثه‏ای بزرگ و زلزله‏ای وحشتناک بودند. شهیدچمران، یکی دیگر از فرماندهانش را احضار کرد و خود او را به جبهه برد تا در دهلاویه به جای رستمی معرفی کند و در لحظه حرکت وی، یکی از رزمندگان با سادگی و زیبایی گفت: «همانند روز عاشورا که یکایک یاران حسین(ع) به شهادت رسیدند، عباس علمدار او (رستمی) هم به شهادت رسید و اینک خود او همانند ظهر عاشورای حسین(ع) آماده حرکت به جبهه است.»

همه‌ اطرافیانش هنگام خروج از ستاد با او وداع می‏کردند و با نگاه‏های اندوه‏بار تا آنجا که چشم می‏دید و گوش می‎‏شنید، او و همراهانش را دنبال می‏کردند و غمی مرموز و تلخ بر دلشان سنگینی می‏کرد.

دکتر چمران، شب قبل در آخرین جلسه مشورتی ستاد، یارانش را با وصایای بی‏سابقه‏ای نصیحت کرده بود و خدا می‏داند که در پس چهره ساکت و آرام ملکوتی او چه غوغا و چه شور و هیجانی از شوق رهایی، رستن از غم و رنج‏ها، شنیدن دروغ و تهمت‏ها و دم‏برنیاوردن‏ها و از شوق شهادت برپا بود. چه بسیار یاران باوفای او به شهادت رسدیه بودند و اینک او خود به قربانگاه می‏رفت. سال‏ها یاران و تربیت‏شدگان عزیزش در مقابل چشمانش و در کنارش شهید شدند و او آنها را بر دوش گرفت و خود در اشتیاق شهادت سوخت، ولی خدای بزرگ او را در این آزمایش‏های سخت محک می‏زد و می‏آزمود، او را هر چه بیشتر می‏گداخت و روحش را صیقل می‏داد تا قربانی عالیتری از خاکیان را به ملائک معرفی نماید و بگوید: انی اعلم مالاتعلمون. «من چیزهایی می‏دانم که شما نمی‏دانید.»

به طرف سوسنگرد به راه افتاد و در بین راه مرحوم آیت‏الله اشراقی و شهید تیمسار فلاحی را ملاقات کرد. برای آخرین‏بار یکدیگر را بوسیدند و بازهم به حرکت ادامه داد تا به قربانگاه رسید. همه رزمندگان را در کانالی پشت دهلاویه جمع کرد، شهادت فرمانده‏شان، ایرج رستمی را به آنها تبریک و تسلیت گفت و با صدایی محزون و گرفته از غم فقدان رستمی، ولی نگاهی عمیق و پرنور و چهره‏ای نورانی و دلی والامال از عشق به شهادت و شوق دیدار پروردگار، گفت: «خدا رستمی را دوست داشت و برد و اگر ما را هم دوست داشته باشد، می‏برد.»

خداوند ثابت کرد که او را دوست می‏دارد و چه زود او را به سوی خود فراخواند.

شهـادت:

سخنش تمام شد، با همه رزمندگان خداحافظی و دیده‏بوسی کرد، به همه سنگرها سرکشی نمود و در خط مقدم، در نزدیک‏ترین نقطه به دشمن، پشت خاکریزی ایستاد و به رزمندگان تأکید کرد که از این نقطه که او هست، دیگر کسی جلوتر نرود، چون دشمن به خوبی با چشم غیرمسلح دیده می‏شد و مطمئناً دشمن هم آنها را دیده بود. آتش خمپاره که از اولین ساعات بامداد شروع شده بود و علاوه بر رستمی قربانی‏های دیگری نیز گرفته بود، باریدن گرفت و دکتر چمران دستور داد رزمندگان به سرعت از کنارش متفرق شوند واز هم فاصله بگیرند. یارانش از او فاصله گرفتند و هر یک در گودالی مات و مبهوت در انتظار حادثه‏ای جانکاه بودند که خمپاره‏ها در اطراف او به زمین خورد و با اصابت یکی از خمپاره‏های صدامیان، یکی از نمونه‏های کامل انسانی که مایه‌ مباهات خداوند است، یکی از شاگردان متواضع علی(ع) و حسین(ع)، یکی از عارفان سالک راه حق و حقیقت و یکی از ارزشمندترین انسان‏های علی‏گونه و یکی از یاران باوفای امام‏خمینی(ره) از دیار ما رخت بربست و به ملکوت اعلی پیوست.

ترکش خمپاره دشمن به پشت سر دکتر چمران اصابت کرد و ترکش‏های دیگر صورت و سینه دو یارش را که در کنارش ایستاده بودند، شکافت و فریاد و شیون رزمندگان و دوستان و برادران باوفایش به آسمان برخاست. او را به سرعت به آمبولانس رساندند. خون از سرش جاری بود و چهره ملکوتی و متبسم و در عین‏حال متین و محکم و موقر آغشته به خاک و خونش، با آنکه عمیقاً سخن‏ها داشت، ولی ظاهراً دیگر با کسی سخن نگفت و به کسی نگان نکرد. شاید در آن اوقات، همانطوری که خود آرزو کرده بود، حسین(ع) بر بالینش بود و او از عشق دیدار حسین(ع) و رستن از این دنیای پر از درد و پیوستن به روح، به زیبایی، به ملکوت اعلی و به دیار مصفای شهیدان، فرصت نگاهی و سخنی با ما خاکیان را نداشت.

در بیمارستان سوسنگرد که بعداً به نام شهید دکترچمران نامیده شد، کمک‏های اولیه انجام شد و آمبولانس به طرف اهواز شتافت، ولی افسوس که فقط جسم بی‏جانش به اهواز رسید و روح او سبکبال و با کفنی خونین که لباس رزم او بود، به دیار ملکوتیان و به نزد خدای خویش پرواز کرد و ندای پروردگار را لبیک گفت که: «ارجعی الی ربک راضیه مرضیه»

از شهادت انسان‏ساز سردار پرافتخار اسلام، این فرزند هجرت و جهاد و شهادت و اسوه حرکت و مقاومت، نه تنها مردم اهواز و خوزستان بلکه امت مسلمان ایران و شیعیان محروم لبنان به پا خاستند و حتی ملل مستضعف و زاده دنیا غرق در حسرت و ماتم گردیدند.

امواج خروشان مردم حق‏شناس ما، خشمگین از این جنایت صدام و اندوهبار و اشک‏آلود،‌ پیکر پاک او را در اهواز و تهران تشییع کردند که «انالله و انّاالیه راجعون.»

بلی، این‏چنین زندگی سراسر تلاش و مبارزه خالصانه و عارفانه در راه خدای او آغاز گشت و این‏چنین در کربلای خوزستان در جهاد و نبرد رویاروی علیه باطل، حسین‏گونه به خاک شهادت افتاد و به ملکوت اعلی عروج کرد و به آرزوی دیرین خود که قربانی شدن عاشقانه در راه خدا بود، نایل گشت. خدایش رحمت کند و او را با حسین(ع) و شهدای کربلا محشور گرداند.

والسلام علی من‏اتبع‏الهدی

نظرات[۰] | دسته: فرهنگی | نويسنده: yahya abdovali | ادامه مطلب...

 

No Image
No Image No Image No Image
 
 
 

طراحی : سایت سازه گیلان

No Image No Image