بسم الله الرحمن الرحیم سرگذشت عبدولی پسرجمشیدسوری راماازعبدولی به بعد شروع می کنیم جمشیدسوری پدرعبدولی سوری که درجنگی که شروع میشود خودش وهمسرش براثران درگیری وغارت وچپاول کشته میشوندعبدولی که یک پسر جوان است درمیدان ودران خانه های قدیمی ان روزگار تنها می ماند عبدولی شیعه است که توسط یک شخصی که گویا یک دوره گر است واتفاقی ازان مسیر بعد ازجنگ می گذرت ناله وگریه پسر نوجوان را مشنود که درفراق پدرومادرگریه می کندودیگر برادران عبدولی نمی دانندکه او کجاست وفکر می کنند که کشته شده است واورابا خود میبرد یک مدت پیش او می ماند تابه سن بلوغ میرسد عبدولی عاشق جنگ های رزمی وشمشیربازی وکمان داری وسوارکاری وکشتی می باشدوازان مرد دوره گر درخواست می کند که اینها رابرایش فراهم کند واو هم فراهم می کندواین مطالب را ازمردان قدیمی که سن شان به هفتاد وهشتاد درسالهای ۱۳۶۰ و۱۳۵۹ داشتند می شنیدم وبعداز ان عبدولی تقاضای گرفتن زن می کند که شب درخواب مبیند که حضرت حیات غیب درخوابش میاید ودرخواب بهش می گوید دایی هایت که دام دارهستند درمیدان دامداری ودر شهرنهاوند منتظر توهستند برو دونفر انجا منتظر تو هستند وعبدولی هم به انجا مراجعه می کند ومیبیند که دونفر بلند قددران قهوه خانه هستند جریان میگوید واز انها میپرسد که ایاشماپسربچه ای ازشما گم نشده ان دونفر درجواب میگویند بله پسربچه ای بنام عبدولی ازما درجنگ که پدرومادرش راازدست داده است گم شده است واومیگوید من همان عبدولی هستم باخودشان اورامی اورند به بخش کوهدشت که محل سکونت طایفه عبدولی است وبعدازان عبدولی ۴زن میگیردکه ازان چهارزن ۹فرزند پسر دارداززن اول بنام جوقت سه پسربنام ۱-علی عسگر۲-علی نقی۳-علی میرزا زن دوم ماپاره نام دار۲پسر دارد۱-تقی ۲-مرالی وزن سوم طلانام دار۲پسردارد۱-رضا ۲-علی کرم نام دارند وزن چهارم که……..نام دارد۲پسر دارد۱-علی حسن ۲-علی حسین نام دارندکه بعدا هرکدام ازپسرها خودشان دارای دودمان مهمی هستنددرایجا جادارد که ازپسر اول اززن اول شروع کنیم.پسربزرگ عبدولی که علی عسگرنام دارد۵پسردارد(۱-لاله۲-گراوک۳-عمه۴-نجف۵-چراغ)پسردوم عبدولی که علی نقی نام داردپسران اوازاین قراراست(۱-علی اکبر۲-خونه۳-علی ممه۴-اسکندر۵-عباس خان۶-عزیزخان)پسرسوم عبدولی که علی میرزانام دارد ازاین قرار است(۱-