دسته‌ها

متفرقه

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

خدمات وبلاگ نویسان جوان

دسامبر 2012
ش ی د س چ پ ج
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031  
 
No Image
خوش آمديد!
غزوه احد پيوند ثابت

غزوه احد نبردی‌است که در نزدیکی کوه احد در جنوب غرب عربستان کنونی، میان سپاه مسلمان مدینه به رهبری محمد و سپاه مکه به رهبری ابوسفیان درگرفت. نبرد احد دومین رویارویی سپاه مکه با مسلمانان بود؛ در غزوه بدر که در سال سوم هجرت برابر با ۶۲۴ (میلادی) درگرفت، مسلمانان سپاه مکه را شکست دادند. محتویات [نهفتن] ۱ نام نبرد ۲ تاریخ نبرد ۳ پیش از نبرد ۴ پیشامدهای نبرد ۵ پس از نبرد ۶ منابع نام نبرد [ویرایش]در مورد علت نام گیری کوه احد، برخی می‌گویند به خاطر جدا بودن این کوه از سایر کوه‌های منطقه احد نامیده شد. و برخی معتقدند محمد بخاطر علاقه به توحید و اشاعه آن نام آن کوه را احد نامید.[۱] تاریخ نبرد [ویرایش]تاریخ‌نگاران مسلمان، زمان نبرد را روز شنبه هفتم شوال سال سوم هجرت نوشته‌اند؛ که برابر با ۲۳ مارس ۶۲۵ میلادی‌است. پیش از نبرد [ویرایش]پس از شکست خوردن بت‌پرستان قریش در جنگ بدر، ابوسفیان عزاداری بر کشته‌شدگان بدر را ممنوع کرد. ابوسفیان برای انتقام گرفتن از مسلمانان، از قبایل کنانه و ثقیف کمک خواست و سپاهی در حدود سه‌هزار نفر از قبایل عرب فراهم شد. جبیر بن مطعم، نیز غلام خود وحشی را به هند دختر عتبه بخشید؛ هند پیمان بست که اگر وحشی حمزه پسر عبدالمطلب را بکشد، او را آزاد خواهد کرد. ابوسفیان، خود رهبری جنگ را برعهده گرفت، فرماندهی سواره‌نظام راست را به خالد پسر ولید و فرماندهی سواره‌نظام چپ را به عکرمه پسر ابوجهل سپرد. پیاده‌نظام وسط را هند دختر عتبه فرماندهی می‌کرد. عباس پسر عبدالمطلب، عموی محمد، نامه‌ای به محمد نوشت و در آن از آمادگی سپاه قریش در جنگ با مسلمانان نوشت. ابی بن کعب، این نامه را در مسجد نبوی به محمد سپرد.[۲] درباره شیوه جنگ در بین یاران پیامبر اسلام، دیدگاه‌های گوناگونی پیش آمد. برخی از انصار به همراه عبدالله بن ابی می‌خواستند در مدینه بمانند و از شهر دفاع کنند؛ اما جوانان مهاجرین می‌خواستند سپاه مسلمانان مدینه را رها کرده و در بیرون شهر با دشمن روبه‌رو گردد. محمد نظریه دوم را پذیرفت و تصمیم گرفت سپاه از شهر بیرون رود. سپاه اسلام از مدینه بیرون آمده و به نزدیکی شوط رسید. عبدالله بن ابی، با گروهی از همراهانش به مدینه بازگشت. محمد شب را در شیخان خوابید و محمد بن مسلمه را به پاسداری واداشت. محمد دو دسته تیرانداز را روی تپه‌ای استقرار بخشید و عبدالله بن جبیر را فرمانده آنان قرار داد.[۳] پیشامدهای نبرد [ویرایش]ابوعامر اوسی، که از پناهندگان به مکه بود، جنگ را آغاز کرد. در نبرد تن به تن، سهیل بن عمرو بر ابوعامر، علی بن ابی‌طالب بر طلحه بن ابی‌طلحه و زبیر بن عوام بر زید بن سعاد پیروز شدند. سرانجام نبرد سواره‌نظام پیش آمد؛ سرانجام همه پرچم‌داران سپاه قریش یکی پس از دیگری کشته شدند و تنها خالد پسر ولید و سربازانش در هنگامی که مسلمانان در حال جمع‌آوری غنایم بودند، به آن‌ها حمله آوردند. عمره دختر علقمه وقتی وضع حمله سربازان خالد را مشاهده کرد، پرچم را به دست گرفتو و آن را بلند نمود و سپاهیان اطراف وی گرد آمدند. یکی از رزمندگان قریش به نام لیثی، مصعب بن عمیر را کشت و اشاعه داد که محمد را کشته‌است. حمزه پسر عبدالمطلب به زوبین وحشی از پای درآمد و کشته شد. ابن اثیر در تاریخ خود[۴] می نویسد: محمد از هر طرف مورد هجوم دسته هایی از لشکر قریش قرار گرفت. هر دسته ای که به او حمله می آوردند علی به فرمان پیامبر به آنها حمله می برد و با کشتن بعضی از آنها موجبات تفرقشان را فراهم می کرد واین جریان چند بار در احد تکرار شد.به پاس این فداکاری، امین وحی نازل شد و ایثار علی را نزد پیامبر ستود و گفت: این نهایت فداکاری است که او از خود نشان می دهد. محمد وحی را تصدیق کرد وگفت: «من از علی واو از من است » سپس ندایی در میدان شنیده شد که مضمون آن چنین بود: «لاسیف الا ذوالفقار، ولا فتی الا علی ». شمشیری چون ذوالفقار وجوانمردی همچون علی نیست. ابن ابی الحدید جریان را تا حدی مشروحتر نقل کرده، می گوید: دسته ای که برای کشتن محمد هجوم می آوردند پنجاه نفر بودند و علی در حالی که پیاده بود آنها را متفرق می ساخت. در سخنرانی مشروحی که علی برای «راس الیهود» در محضر گروهی از اصحاب خود انجام داد به فداکاری خود چنین اشاره می‌کند: هنگامی که ارتش قریش سیل آسا بر ما حمله کرد، انصار ومهاجرین راه خانه خود گرفتند. من با وجود هفتاد زخم از آن حضرت دفاع کردم. سپس علی قبا را به کنار زد ودست روی مواضع زخم، که نشانه های آنها باقی بود، کشید. حتی به نقل «خصال» صدوق، علی در دفاع از محمد به قدری پافشاری وفداکاری کرد که شمشیر او شکست و محمد شمشیر خود را که ذوالفقار بود به وی مرحمت نمود تا به وسیله آن به جهاد خود در راه خدا ادامه دهد.[۵] ابن ابی الحدید می نویسد: هنگامی که غالب یاران محمد پا به فرار نهادند فشار حمله دشمن به سوی او بالا گرفت. دسته ای از قبیله بنی کنانه وگروهی از قبیله بنی عبد مناف که در میان آنان چهار قهرمان نامور بود به سوی پیامبر هجوم آوردند. در این هنگام علی پروانه وار گرد وجود پیامبر می گشت واز نزدیک شدن دشمن به او جلوگیری می کرد. گروهی که تعداد آنان از پنجاه نفر تجاوز می کرد قصد جان پیامبر کردند وتنها حملات علی بود که آنان را متفرق می کرد. اما آنان باز در نقطه ای گرد می آمدند وحمله خود را از سر می گرفتند. در این حملات، آن چهار قهرمان وده نفر دیگر که اسامی آنان را تاریخ مشخص نکرده است کشته شدند. جبرئیل این فداکاری علی را به محمد تبریک گفت و پیامبر گفت: «علی از من و من از او هستم ». در صحنه جنگهای گذشته پرچمدار از موقعیت بسیار بزرگی برخوردار بوده وپیوسته پرچم به دست افراد دلیر وتوانا واگذار می شده است.پایداری پرچمدار موجب دلگرمی جنگجویان دیگر بود وبرای جلوگیری از ضربه روحی به سربازان چند نفر به عنوان پرچمدار تعیین می شد تا اگر یکی کشته شود دیگری پرچم را به دست بگیرد. قریش از شجاعت ودلاوری مسلمانان در نبرد بدر آگاه بود. از این رو، تعداد زیادی از دلاوران خود را به عنوان حامل پرچم معین کرده بود. نخستین کسی که مسئولیت پرچمداری قریش را به عهده داشت طلحه بن طلیحه بود. وی نخستین کسی بود که با ضربات علی از پای در آمد. پس از قتل او پرچم قریش را افراد زیر به نوبت به دست گرفتند وهمگی با ضربات علی از پای در آمدند:سعید بن طلحه، عثمان بن طلحه، شافع بن طلحه، حارث بن ابی طلحه، عزیز بن عثمان، عبد الله بن جمیله، ارطاه بن شراحبیل، صواب. با کشته شدن این افراد، سپاه قریش پا به فرار گذارد واز این راه نخستین پیروزی مسلمانان با فداکاری علی به دست آمد.[۶] مفید در ارشاد از صادق نقل می کند که پرچمداران قریش نه نفر بودند وهمگی، یکی پس از دیگری، به دست علی از پای در آمدند. ابن هشام در سیره خود علاوه بر این افراد از افراد دیگری نام می برد که در حمله نخست با ضربات علی از پای در آمدند.[۷] پس از نبرد [ویرایش]پس از پایان جنگ، دو سپاه از هم فاصله گرفتند. مسلمانان بیش از سه برابر اهل مکه کشته داده بودند. معروف است که هند دختر عتبه، جگر حمزه را درید و آن را به دندان گرفت و از آن گردن‌بند و گوشواره ساخت؛ به همین سبب هند در میان مسلمانان به جگرخوار مشهور شد.محمد بر کشته‌شدگان احد نماز خواند و دستور داد ن‌ها را به خاک بسپارند. منابع [ویرایش]۱٫↑ جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، چاپ ششم ، ۱۳۸۶، ص۵۰۴. ۲٫↑ مغازی واقدی ج ۱ ص ۲۰۴ ۳٫↑ ابن هشام ج ص ۶۶ ۴٫↑ کامل، ج ۲، ص ۱۰۷٫ ۵٫↑ خصال، شیخ صدوق، ج ۲، ص ۱۵٫ ۶٫↑ تفسیر قمی، ص ۱۰۳; ارشاد مفید، ص ۱۱۵; بحار ج ۲۰، ص ۱۵٫ ۷٫↑ سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۸۴ – ۸۱٫

نظرات[۰] | دسته: فرهنگی | نويسنده: yahya abdovali | ادامه مطلب...

 
جنگ صفین پيوند ثابت

نبرد صفیناز ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادپرش به: ناوبری، جستجو در ۱ صفر ۳۷ (قمری) نبردی سنگین میان حضرت علی و معاویه که در شام ادعای خلافت کرده بود، در محلی به‌نام صفین که در ناحیه غربی عراق میان بالس و رقه است رخ داد. در آغاز خلافت حضرت علی، معاویه را از کارگزاری شام معزول و سهل بن حنیف را جانشین وی کرد. معاویه نپذیرفت و شام را زیر فرمان خود گرفت. پس از پایان جنگ جمل، حضرت علی، حریر بن عبدالله را به شام فرستاد تا از معاویه بیعت بگیرد. معاویه نیز به خون‌خواهی عثمان لشکری برای جنگ با حضرت علی آماده کرد. حضرت علی هم از کوفه عازم جنگ شد و در صفین جنگ سختی میان سپاه شام و عراق درگرفت. این نبرد۱۱۰ روز طول کشید.پس از چند روز نبرد، سپاه حضرت علی در شرف پیروزی بود که با پیشنهاد عمروعاص، سپاه معاویه قرآن‌ها را بر سر نیزه کردند. با دیدن این صحنه گروهی از سپاه عراق جنگ را ترک کردند.حضرت علی مالک اشتر و یا عبدالله بن عباس را برای نمایندگی و حکمیت انتخاب نمود؛ اما گروهی که جنگ را ترک کرده بودند، نپذیرفتند و ابوموسی اشعری را برگزیدند.بنابراین تعیین خلیفه به حکمیت میان عمروعاص و ابوموسی اشعری سپرده شد، لکن با بی کفایتی ابوموسی و زیرکی عمروعاص خلافت به معاویه سپرده و حضرت علی از آن عزل شد و علناً قدرت را از دست حضرت گرفت. محتویات [نهفتن] ۱ شناسه جنگ ۲ جنگندگان ۳ امرا سپاه امام ۴ امرا سپاه شام ۵ قوا خلفای راشدین ۶ قوا شام ۷ تلفات سپاه خلفای راشدین ۸ تلفات سپاه شام ۹ وقایع جالب ۱۰ پانویس شناسه جنگ [ویرایش] ——————————————————————————– تاریخ:۱ صفر ۳۷ قمری-۲۴ جمادی الاولی ۳۷ قمری مکان:صفین، شام(سوریه کنونی) نتیجه:حکمیت بین طرفین و شکل گیری خوارج جنگندگان [ویرایش] ——————————————————————————– خلفای راشدین اهالی شام(قاسطین) امرا سپاه امام [ویرایش] ——————————————————————————– علی بن ابی طالب مالک اشتر عمار یاسر عبدالله بن عباس عبیدالله بن عباس حجر بن عدی محمد بن ابوبکر هاشم بن عتبه حارثه بن قدامه صعصعه بن صوحان قیس بن سعد انصاری سهل بن حنیف انصاری جندب بن کعب ازدی عدی بن حاتم طایی محمد حنفیه ابوالجوشاء ابوایوب انصاری ابوقناده انصاری اشعث بن قیس(از امرا آشوبگر]] عبدالله بن وهب راسبی(سرکرده خوارج]] حرقوص بن زهیر سعدی(از امرا خوارج]] امرا سپاه شام [ویرایش] ——————————————————————————– معاویه عمروعاص مروان حوشب نعمان بن بشیر عبیدالله بن عمر سعید بن عاص ولید بن عقبه ضحاک بن قیس بسر بن ارطاه سفیان بن عوف حبیب بن مسلمه ذی الکلاع حمیری ابوالأعور سلمی قوا خلفای راشدین [ویرایش] ——————————————————————————– ۹۰٬۰۰۰-۱۲۰٬۰۰۰ (۱۸٬۰۰۰ نفر از خوارج) (۳۰۰ نفر از اهالی شام) قوا شام [ویرایش] ——————————————————————————– ۱۲۰٬۰۰۰-۳۰۰٬۰۰۰ تلفات سپاه خلفای راشدین [ویرایش] ——————————————————————————– ۲۰٬۰۰۰-۲۵٬۰۰۰ تلفات سپاه شام [ویرایش] ——————————————————————————– ۴۵٬۰۰۰-۶۵٬۰۰۰ وقایع جالب [ویرایش]در روزهای آغازین جنگ سپاهیان شام به دلیل حضور نداشتن شخص معاویه در میدان جنگ روحیه خود را باخته و تلفات سنگینی داده بودند.به همین دلیل معاویه با کمک عمروعاص شخصی به نام داود دمشقی که شباهت عجیبی به خود داشت را پیدا کرد و با دادن مقادیر زیادی پول او را به جای خود به میدان فرستاد.سرانجام این شخص در واپسین روزهای جنگ به هلاکت رسید. در پنجمین روز جنگ که رود فرات به تصرف سپاه امام درآمده بود عمروعاص برای بازپس گیری رود خدعه ای به کار برد:او تعدادی از سپاهیان شام را در میان سپاهیان امام نفوذ داد تا در بین آن ها شایعه کنند که سپاهیان شام می خواهند نیمه های شب مسیر رود را به سمت اردوگاه سپاه امام تغییر داده و تمامی آنان را غرق کنند بسیاری از سپاهیان زودباور امام با شنیدن اصواتی شبیه به صدای کلنگ از سوی اردوگاه سپاه شام این اکاذیب را باور کرده از اردوگاه گریختند و نظم سپاه امام در هم ریخت و تلاش های مالک اشتر و چند تن دیگر از یاران امام مبنی بر بازگرداندن سربازان به اردوگاه بی نتیجه ماند.در حالی که تمام این مدت سپاهیان مشغول طبل زدن بودند و این اصوات هم مربوط به طبل زدن آن ها بود و با این خدعه عمروعاص هم فرات را از دست سپاهیان امام درآورد و هم نظم آن ها را به هم زد. در واپسین روز جنگ که سپاه امام در شرف پیروزی بود و مالک اشتر و قیس بن سعد بن عباده انصاری، دو تن از سرداران سپاه امام، چند قدم تا خیمه معاویه فاصله داشتند، امام علی (ع)دست به شمشیر برده و به عمروعاص و ۳ تن از اطرافیان او(ضحاک بن قیس، بسر بن ارطاه، سفیان بن عوف)حمله کردند.عمروعاص برای رهایی از ضربت ذوالفقار امام لخت شد و ۳ تن دیگر نیز به پیروی از وی عورت خویش را نمایان کردند و امام(ع) از شرم چشمان خویش را بستند و راهشان را کج کردند عمروعاص زمانی که از این مهلکه جان سالم به در برد به اردوگاه سپاه شام بازگشته و دستور داد قرآن ها را بر سر نیزه کنند. علی در این جنگ ۵۲۱ بار شمشیر خود را از غلاف بیرون کشید و ۵۲۱ نفر را کشت .

نظرات[۰] | دسته: فرهنگی | نويسنده: yahya abdovali | ادامه مطلب...

 

No Image
No Image No Image No Image
 
 
 

طراحی : سایت سازه گیلان

No Image No Image