پاپی حسن ۱۳۴۲

عبدولی

سم الله الرحمن الرحیم     نام نیک رفتگان راضایع نکن ***شایدنام نیکت بماندبرقرار          شجره نامه بنده حقیر بدین شرح است ۱- یحیی فرزند پاپی حسن۲-پاپی حسن فرزند حبیب۳-حبیب فرزند عبدل۴-عبدل فرزنداحمد۵-احمد فرزندعلی عسگر۶-علی عسگر فرزندعبدولی۷-عبدولی فرزندجمشید۸جمشید فرزند ماهو ۹ماهوفرزندسوری وتمام افراد طایفه بدین شرح می باشندوریش سفیدان طایفه وخوانین از دوران فتح الله خان محمدحسین خان وامان الله خان غضنفری که درکوهدشت سکونت داشت که محل سکونت ایشان قبلا درکنار کانال فاضلاب که خیلی وقت پیش یک غسالخانه بود وقبل از ان در دوران حکومت قاجاریه  ورضاخان  پهلوی ومحمد رضا که دارای یک سیاه چادروبعد ازمدتی یک کپر تابستانی وبعد از مدتی دارای ساختمان گردیدودرباره ملک سرکن لیلان چم که ملک مذکوراول مال طایفه فلک الدین بوده ولی بخاطر کوچ کردن ایشان ملک مذکور را به طایفه عبدولی فروخته اند وسند ان موجود می باشدکه امان الله خان غضنفری به خاطر هزینه کمی که به او داده بودند درغیاب افراد شاخص مقداری ازان رابه طایفه جودکی میفروشدکه سالهای متمادی مردم عمرشان راصرف جنگ وجدال بی ارزشی صرف کردندکنار ایشان کدخدایان سوری وامرائی حضور داشتندکه ریش سفیدان وکدخدایان ان زمان اقایان مرحوم رشیدخان عبدولی وامیر عشایر قادر سوری وساعد بزرگ ومولی معروف به مرادعلی واکبرخان عبدولی وکاکاخان عبدولی دردوران بعداز انهامرحوم طهماس  خان وکدخدا دشت علی وشیخ حسین  وجمالدین جمالپوروعبد حسین میرزائی وبزرگ مرد مهدی اسدیان ومرحوم کدخداکاپیتان سلیمانی  وکدخدا غلامعلی که از او بعنوان سوارکارنمونه یادشده است وگفته شده است ای راو ای راو و ای سواره چوین غلامعلی  له کو بارم  ای فدای شال وسترت بام که زحمت های زیادی برای تقویت وفرهنگ  رسمی و  اسلامی وفرهنگ محلی لری کشیده بودند ولی نامی ونشانی ازاین بزرگ مردان تاریخ نوشته نشده است بنده لازم میدانم که شجره طایفه عبدولی یعنی او رابنده خدا می نامیدندر این سایت فرهنگی واجتماعی نشر کنم جای بسی تشکر وقدردانی رادارم که ازاین سروران که درقید حیات نیستند ولاباذکریک فاتحه یادشان رابرای همیشه گرامی بداریم مردان دانا رابه یاد اوریم  برسرمزارشان سوره الحمد خوانیم وانشاالله دراین سایت عکس بعضی از انها رااگر مجال عمر داشتم رونمای خواهم کرد.بنده ازنسبت مادری مادرم ماهووجدمادریم سوری می باشدبنده نوه قادرسوری می باشم.وشعری که برمزارمرد بزرگ حک شده است ****ای که نامت برفراز دیده خورشید گردید اشکار*****ان گفتار دانای تو شده تاج افتخار*****ازشهرت تو چون سروبلند است قامت ما*****تاابد هرگز نمیردنامت ازدل این روزگار***های چون قادرپشت داورقلعه بیستون و****های درسش هاوردرس افلاطون و